24فوریه 2020منطقه امن نیویورک امریکا ساعت ۲۰:۱۰
انگشتانش به سرعت روی کیبورد و موس حرکت میکردند و چشمانش همراه با اخم ظریفی که از سر دقت روی پیشانیش نقش بسته بود با تمرکز روی خط به خط اطلاعاتی که مانیتور به نمایش میگذاشت خیره بود.
اتاق خالی و سکوت تنها چیزیبود که شنیده میشد .
گاهی برخورد انگشتانش با صفحه ی کیبورد و حرکات حرفه ای و پر سرعت دستان ماهرش سکوتی که یونگی بیشتر از هر کسی طالبش بود را میشکست.
بعد ازتمام ماجراهای که برای به دست اوردن ان فلش لعنتی کشیده بودند... یونگی ، بلاخره توانسته بود بهترین زمان را برای بررسی مموری که جانگکوک از جک راف در عملیات کازینو بهدست اورده پیدا کند .
به خواست فرمانده آن مموری و اطلاعاتش که هنوز هیچ کدام از انها درباره ی محتوای آن چیزینمیدانستند باید تا زمان مناسب از بقیه مخفی و پنهان می ماند .
جانگکوک باید اطمینان حاصل میکرد که محتوا و اطلاعات ان مموری میتواند به انها کمک کند تا بتواند ان را با افراد تیمش در میان بگذراد .
نمیخواست در این شرایط بحرانی ذهن و تمرکز تمام افرادش روی موضوعی مبهم و مجهول قرار بگیرد و انها را از انجام کارهای مهم تر و واجب تر عقب بی اندازد ان هم تنها به امید یک مموری و اطلاعاتی که معلوم نبود بدرد بخور باشند یا نه .
نمیتوانست ریسک انجام این کار را در حالتی که بین یک جنگ پر از تهدید و حرکات زیرکانه و ضد حمله های مخفیانه است به جان بخرد .
پستصمیم گرفته بود که فعلا بررسی این موضوع را به یونگی بسپارد و این مسئله را تنها با او در میان بگذارد تا یونگی با جستجوی ان بلافاصله اگر با چیز مفید و بدرد بخوری روبه رو شد او را از وجود انها مطلع سازد .
هنوز هم با اینکه چندین بار اطلاعاتش را بررسی کرده بود اما تنها چیزی که به دست اورده بود ادرس یک مکان و یک زمان مشخص بود تمام اطلاعات رمزگذاری شده بودند و یونگی تنها با دیدن این حد از ایمنی و حساسیت میدانست که ممکن است چه اطلاعات و سرنخ های پشت این رمز ها قرار گرفته باشد .
رمزگذاری فوق حرفه ای که یونگی برای شکستنش به زمان و تمرکز بسیاری نیاز داشت و تاحدودی با مایه گذاشتن از توان های فوق العادش توانسته بود تا حد قابل قبولی پیش برود و هر لحظه درصد موفق شدن و شکست رمز را بیشتر میکرد.
تنها با فکر به اینکه چه اطلاعاتی در ان مموری جا داده شده که جک راف با این همه حساسیت و وسواس او را اینگونه رمز گذاری کرده است او را به وجد می اورد .
اطلاعاتی که شاید با درز کردنشان وجود خیلی از انسان های که از عرش خود لذت کامل را میبردند به فرش میکشید و حقایق وحشتناکی را رو میکرد و سر انسان های که خیال پادشاه بودن بر سرشان زده بود را بر باد میداد.
YOU ARE READING
Beauty
Fanfictionدنیا بزرگ عجیب و زیباست ....چیزی که خیلی ها بهش اعتقاد دارن اما .......اون ها از یه حقیقت بی خبرن ، اون ها نمیدونن که دنیا ، سیاه تر و دردناک تر از چیزی هست که شاید خیلی از آدما تصورش رو میکنن . درد و سیاهی که شاید ، دامن زندگی بعضی از آدمای برگزيده...