آغاز فاز سوم:
و این پایان تمام آغازهاست...
♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢
آنچه در فاز سوم خواهید خواند:
"چرا جوری رفتار میکنی که انگار رفتنش تقصیر منه؟!"
"زندگی من نابود شده و مقصرش تویی!"
"آدم بدقولی هستی..."
"خوشحال نیستم"
"گمشو بیرون"
"هیچوقت نمیبخشمت..."
"ازت متنفرم"
"قبل از اینکه تبدیل به کابوس شبانه ات بشم برو..."
"تنهام نذار"
"همش تقصیر منه..."
"خواهش میکنم نرو"
"دوستت دارم"
♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧
از اونجایی که تا الان نسبت به داستانم خیییلی اجحاف شده تصمیم گرفتم که فاز سوم رو با شرط ووت و کامنت جلو ببرم...
بنابراین برای آپ پارت بعد نیازه که پارت 34 رو به 350 ووت برسونید. :)
در غیر این صورت آپ نمیشه و منم هیچ مشکلی با این ندارم که داستانم رو با این پایان غمگین ببندم...
با 1 کا سین 350 ووت منصفانه اس. نه؟!
ووت و کامنت فراموش نشه. ^-^
دوستتون دارم ❤
ESTÁS LEYENDO
His eyes [Completed]
Romance[BOOK 1] بیون بکهیون روانپزشکی که به دلیل قوانین مزخرفی که در بیمارستانشون در مورد برخورد با بیمارها داشتن و اونها رو آزار میدادن مجبور به استعفا شد و به دنبالش درخواست فعالیت در یک بیمارستان روانی خوشنامی رو داد که به برخورد خوبشون با بیمارها شهرت...