تهیونگ: میکشمت چانیول.
.
.
.
جیمین وقتی دید توی اون جعبه کلی کاندوم با نمونه های متفاوته سریع گونه هاش قرمز شد و دستاشو از جعبه فاصله داد.الفا سریع در جعبه رو بست و سمت امگا برگشت.
تهیونگ: اممم...چانیول یکم شوخه فراموشش کن.
و جعبه رو از دید خارج کرد. جیمین هنوز کمی معذب بود و سعی میکرد صورت خجالت زدشو مخفی کنه.
الفا اما غرق شده در حرکات خجالت زده امگاش بود اون پسر اونقدر جذابیت داشت که فکر میکرد تا ابد طول میکشه تا اون امگا رو به طور کامل کشف کنه.
الفا اروم دستشو سمت چونه امگا برد و صورتشو سمت خودش برگردوند. وقتی حالت صورت امگا رو دید قند تو دلش اب شد.
تهیونگ: خیلی بانمکی .
لحن الفا خیلی مهربون و صادقانه بود. و این باعث میشود امگا توی چشم های تهیونگ غرق بشه.
جیمین با حس گرمای دست های الفا روی دستای کوچیک خودش نگاهشو به سمت پایین کشید و به تفاوت سایز دستهاشون خیره شد.
الفا خودشو به امگاش نزدیک کرد و کم کم رایحه شو توی فضا آزاد گذاشت.
جیمین با حسه رایحه نعنا لبخندی زد و کمی انگشت شست تهیونگو که بین یکی از دستاش جا گرفته بود فشرد.که لب های الفاش بوسه ای روی پیشونیش گذاشت و این بار همون بوسه نرم کنار چشمای زیبای امگا گذاشته شد.
تهیونگ با لمس گونه امگا به خودش اجازه دسترسیه بیشتر به صورت امگاش داد تا تک تک اجزای اون صورت زیبا و دلربا رو ببوسه.جیمین کاملا تسلیم الفای جذابش شده بود. لمس شدن صورتش توسط اون لبها و انگشت های کشیده حس خوبی رو بهش میداد.
مثل نوازش نسیم بهاری که نمیخوای هیچ وقت از دستش بدی.بلخره الفا با بوسیدن فَک امگاش عقب رفت و به چشماش خیره شد. میتونست حس رضایت رو از چشمای براق جیمین بخونه پس گذاشت گرگینه درونش کاملا به امگا تسلط پیدا کنه.
تهیونگ چشماش رو بست و وقتی بازشون کرد حاله ای بنفش رنگ مردمک چشماشو در بر گرفت. جیمین با دیدن اون رنگ چشمای الفا ناخواسته صداش زد.
جیمین: الفا.
تهیونگ خیلی اروم سرشو وارد گردن جیمین کرد و رایحه خوش عطرشو تنفس کرد.
هم زمان با قرار دادن دستاش زیر زانو و گردن امگا، اون رو بلند کرد.
با امگای توی اغوشش از جاش بلند شود اما سرش هنوز توی گردن جیمین بود و هر لحظه بیشتر برای داشتنش بی تاب میشود.امگا دستاشو دور گردن الفاش پیچید و خودشو بیشتر بهش فشرد تا عطرش روی تنش بشینه.
تهیونگ شروع به قدم برداشتن سمت اتاقشون کرد و دوباره اون راه رو که با گل برگ ها پوشیده شده بود رو طی کردند.
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧
Non-Fiction(اتمام یافته ) . . "... پارک جیمین اومگای، زیبایی که با یکی دیگه از تصمیمات پدرش با پسر دوم خانواده کیم، کیم تهیونگ ازدواج میکنه. و به طرز عجیبی بی اون دو و گرگ هاشون پیوندی قوی شکل میگیره..... و هیچ کسی نمیدونه وعده این عشق و دلبستگی یک حکم تاریخی...