☆ پارت اختصاصی 1 ☆

496 81 43
                                    

سلااااااااااام

حالو احوالتون چطوره؟

نزدیکیه ایامه بازگشت کیم سوکجین ورد واید هندسامه اعظم درود 😌

دلم براتون تنگیده بود همراهان اولین فیک من .‌‌‌...
این پارت از کجا درومد؟ همت خواننده هام در حمایت عشق و کامنت ها باعث میشه من هر از چندگاهی بدجور دلم بلرزه🥺🥲

این پارته اختصاصی ادامه آخرین سناریو ماه من قرار گرفته توی چنلمه

اونو یادتونه استارت کنید🙂 نیست یه مرور...با هشتک #My_Moon
سرچ کنید نوشته سناریو.

دیگه دیگه مامی منتظر کلییییی کامنته ازینا که باز میکنی واتپدو زده ۹۹+ نمیدونید چه لذتی داره وای💃

خووووب بیاین مامی سوپرایز دارهههههه😎😎
آخ جون آخ جون ازینااااا👇

خدمت بیبیاممممممم.....💞😎

◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇

با حس دستای الفاش زیر بدنش پلک هاش لرزید و اروم بازشون کرد.

جیمین: بلندم نکن خو...

با حرکتی سریع و براید استایل قرار گرفتن روی دستای تهیونگ نتونست حرفشو کامل کنه فقط اه کلافه ای کشید..هیچ وقت قرار نبود در این بابت به حرفش گوش بده..هیچ وقت.

اومگای ماه چشم هاشو بست و سرشو به سینه خون خالص تکیه داد : تمام مدت خواب بودم؟

تهیونگ همون طور که سمت ورودیه ویلا میرفت با صدای بمش جواب همسرشو داد: اهوم خیلی اروم خواب بودی..۱۹۸۶ تا...تعداد نفس هات.

جیمین تکخندی زد همیشه شگفت زده و عاشق ترش میکرد...دستشو دور گردن خون خالصش تنگ تر کرد و سرشو توش فرو برد : دوست دارم.

تهیونگ لبخندی به همسرش که بخاطر ماه کامل امشب موها و چشمای درخشانی داشت زد : منم منم دوست دارم ماه من‌.

تهیونگ اومگاشو زمین گذاشت انگار دیگه خوابش پریده بود و مشغول باز کردن در ویلا شد.

( لاو میترکونید در حد نا محدود خواب کیلو چنده لعنتیا☺️)

جیمین کِشِشی به بدنش داد و با گرفته شدن کمرش توسط تهیونگ وارد ویلا شد هوا هنوز کاملا تاریک نشده بود.

تهیونگ : تو یه قهوه آماده کن من خریدارو از ماشین میارم.

بعد از گذاشتن بوسه ای روی موهای نقره ای آبیه اومگاش دوباره از ویلا خارج شد.
جیمین سمت اشپزخونه تماما چوبی ویلا رفت و دستگاه قهوه ساز رو روشن کرد از وضعیت ویلا مشخص بود تهیونگ یکیو فرستاده تا همه جارو دستی بکشه.

طولی نکشید با صدای تیک مانند دستگاه و آماده بودن قهوه برای ریختن تو ماگ ها تهیونگ هم با پاکت هایی بین دستاش وارد اشپزخونه شد.

𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧Where stories live. Discover now