9

1.8K 227 36
                                    

بخونین کیف کنین😎😎😎😎

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

تهیونگ: تو مال منی امگا فقط مال من.
 

بوسه های تهیونگ تمام بدن جیمین رو لمس میکرد. و بیقرار ترش میکرد. عطر امگا انقدر سر مستانه بود که الفا لحظه به لحظه سریع تر و وحشیانه تر پیش میرفت.
با درخشش چشمای تهیونگ به رنگ بنفش. شهوت تمام ذهن و روحشو توی خودش غرق کرد.
دندون هاش برای گیر انداختن پوست شفاف و سفید امگا به خارش افتاده بودن.
جیمین: اههههه..الفا.
با گاز محکمی که تهیونگ از نیپل جیمین گرفت صدای امگاش رو ملودی زیبایی برای گوش هاش کرد.
صورتش رو توی گردن جیمین فرو برد. و مک محکمی به رد مارکش زد.
با حس پیراهن مزاحم برای فتح امگاش دو طرف پیراهن رو بین دستاش گرفت و محکم کشید.
دکمه ها هر کدوم به طرفی میفتادن  و باعث میشود پیراهن پاره شده ی امگا بیشتر بدنش رو در تیررس الفای تحریک شده قرار بده.
جیمین: الفا...لم..لمسم کن...میخوام حست کنم اه.
تهیونگ با حرف های جیمین مثل تشنه ای که به اب رسیده به شکم، سینه و گردن امگا حمله کرد.
همه جای پوست امگا رو با لب ها و دندون هاش لمس میکرد و نقاشی زیبایی از تضاد پوست امگا و مارک هاش میساخت.
تمام مدت ناله های از سر لذت و گاهی دردی خوشایند فضای اتاق رو پر کرده بود که صاحبشون فقط امگای تهیونگ بود.
دست های جیمین بین موهای الفاش تکون میخوردن و بیشتر الفاش رو به خودش نزدیک میکرد.
کی باور میکرد که این امگا همون امگا خجالتی باشه که حتی از بوسه های یهویی همسرش هم مثل گوجه قرمز میشود.
الفا وقتی دست های جیمین رو پایین لباسش حس کرد برای لحظه ای بلند شد و لباسش رو از تنش جدا کرد. و دوباره روی امگا خیمه زد.
لب های امگا به طرز دیوانه واری داغ و شهوت انگیز بودن طوری که الفا بدون اینکه متوجه بشه دندون های نیشِ گرگیشو داخل گوشت لب همسرش فرو برد و باعث پارگی لبش شد.
جیمین: اوم...آیییی
الفا برای لحظه ای احساس پشیمونی کرد. و اروم لب های امگاش رو لیسید تا دردش رو اروم کنه.
تهیونگ نمیتونست شهوتش رو کنترل کنه و وقتی باعث پارگی لب امگاش شد. میترسید بلایی سر امگاش بیاره.
هر چقدر سعی میکرد خودش رو کنترل کنه.رایحه امگاش باعث روشن شدن رنگ چشماش و تنگ شدن شلوارش میشود.
امگا که تردید الفاش رو دید. دست هاشو روی سینه الفاش به حرکت در اورد وقتی تونست چشمای الفاش رو شکار کنه عمیق بهشون خیره شد. و با صدای تب دار زمزمه کرد.
جیمین: من..خو..بم الفا.
دیگه تحمل کردن دیوونگی محظ بود. دستاشو سمت کش شلوارک امگا برد و تو یه حرکت اونو از پا های تو پر و سفیدش خارج کرد.
خم شد بوسه ای به کشاله ران جیمین زد. و اونجا رو مکید دوباره با قلموی لبهاش شروع به نقاشیه بوم سفید پاهای امگاش کرد.
پوست امگا به طرز فوق العاده ای شیرین و لذت بخش بود. با بوسه ای که روی عضو سخت و قرمز شده امگاش زد. ناله امگا بلند تر شد.
جیمین: اههه الفا..زود..باش من اهههه
با فرو رفتن سر جیمین توی بالشت و چنگ زده شدن ملافه ها بین دستاش پوزخند جذابی لب های تهیونگ رو در بر گرفت.
جیمین به طرز هات و جذابی میتونست تهیونگ رو دیوونه کنه.
الفا یک دستش رو تکیه گاه و اون یکی دستشو روی عضو امگاش کشید. با انگشت اشاره تمام طول عضو امگا رو نوازش وار طی کرد. خودش هم تحمل کردن براش سخت و نفس گیر بود. اما میخواست با امگاش بازی کنه یا حداقل کمی بیتاب ترش کنه.
{کمی اره جان خودت کمی بچه رو روانی نکنه خوبه}
جیمین: اهههه الفااااا لطفا.
تهیونگ: لطفا؟ هوممم امگای من چی میخواد؟
تهیونگ با صدای کنترل شده ای از درد پایین تنش حرف میزد اما کی میتونست منکر صدای
بم و خش دارش بشه که جذابیتش رو چندین برابر میکرد.
جیمین بی قرار توی تخت به بدنش پیچو تاب میداد و هر دفعه با نفس های عمیق رایحه الفاش رو وارو ریه هاش میکرد.
جیمین: اذ..اذیتم نکن..لطفاااا..
تهیونگ دستشو کاملا دور عضو جیمین پیچید و فشاری نه چندان اروم بهش وارد کرد.
صدای ناله بلند جیمین دوباره اتاق رو پر کرد.
تهیونگ: از الفات چی میخوای امگا کوچولو هوم؟
حرکت دست تهیونگ با اون سرعت کم داشت امگا رو تا مرز دیوونگی میبرد.
جیمین: ام..امگا الفا ..رو می...میخواد...امگای...الفا میخوا..د اهههه که ال..الفاش او..اونو مال خودش کنه..میخواد که الفا..اهههه امگاش رو به..به فاک بده اهههههه.
با سرعت گرفتن حرکت دست تهیونگ دور عضوش اخر جمله امگا به ناله ای کش دار ختم شد.
تهیونگ حرکت عرق رو روی  تیغه کمرش به خوبی حس میکرد.احساس میکرد دو دقیقه دیگه با صدای ناله های جیمین ارضا میشه .
سریع از روی تخت بلند شد. و هر چیزی که پاش بود در اورد. دوباره روی امگا خیمه زد. مچ پاهای امگا رو گرفت و به بالا هدایت کرد تا بتونه سوراخش رو ببینه.

𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧Where stories live. Discover now