بلخره بیبیا
روزیسا معذرت میخواد.🥲بخونین امیدوارم خوشتون بیاد😘
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
تهیونگ: چرا احساس میکنم یه جا دیدمش.
وقتی بکهیون سوار ماشین شد حرف تهیونگو شنید و نگاه متفکری به خودش گرفت.بکهیون: امممم اون دکتر سرشناسیه
بخاطر جوون بودنش شاید توی مجله یا مهمونی های کاری دیدی.تهیونگ: نه اینطوری اشنا نیست گفتی قبلا میومدی پیشش؟
بکهیون: اره اون واقعا کارش خوبه.
تهیونگ همچنان داشت به کیونگسو فکر میکرد که کجا دیدتش.
بکهیون که از حالت چهره تهیونگ کنجکاو شده بود گفت.
بکهیون: تهیونگ همه چیز مرتبه ؟
تهیونگ همچنان که رانندگی میکرد با اخمی روی پیشونیش سری تکون داد.
تهیونگ: میدونی وقتی داشتیم آشنا میشودیم خیلی رنگ نگاهش تردید داشت یه جای کار م...
با زنگ خوردن گوشی الفا حرف نصفه موند.
تهیونگ: الو سلام هیونگ.
جین: تهیونگ جیمین حالش خوب نیست.
تهیونگ: دارم میام.
تهیونگ گوشی رو قطع کرد و سریع پیچید بین کوچه ها تا میوبور بزنه.
بکهیون: چی شده؟
تهیونگ: جیمین حالش خوب نیست.
.
.
.
.
.
.
.
.جیمین: تهیونگ کجاست؟ گفتم الفام کجاااااست؟
جین سعی میکرد جیمین ترسیده و وحشت زده رو که بخاطر کابوس بهم ریخته بود رو اروم کنه.
جین: جیمینا اروم باش بهش زنگ زدم الان میاد.
جیمین دوباره عصبی داد زد.
جیمین: دروغ میگی چرا نزاشتی باهاش حرف بزنم حالش خوبی ؟ چیزیش شده؟ بهم بگو.
لحن امگا به سرعت تغییر میکرد و جین اینبار از لحن شکسته و پر خواهش جیمین نگران بود.
جین: جیمین تو چت شده؟ تهیونگ رفته شرکت الانم تو راه داره میاد.
جیمین ترسیده کلمه شرکت رو توی سرش زمزمه میکرد.
" شرکت"
جیمین: نه نه نباید بره شرکت اونجا خطر ناکه نباید بره.
پسر ترسیده سمت در شتاب برداشت اما جین نگهش داشت. رفتن جیمین با اون حال دیوونگی بود.
جین: جیمین اروم باش لطفا.
همه اعضای خونه شاهد اون حال خراب پسر بودن و از شدت شوک نمیتونستن حرف بزنن.
اونا میدونستن حال پسر خوب نیس اما تا به حال اون جیمین اروم و ساکت رو انقدر اشفته و داغون ندیده بودن.
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧
Non-Fiction(اتمام یافته ) . . "... پارک جیمین اومگای، زیبایی که با یکی دیگه از تصمیمات پدرش با پسر دوم خانواده کیم، کیم تهیونگ ازدواج میکنه. و به طرز عجیبی بی اون دو و گرگ هاشون پیوندی قوی شکل میگیره..... و هیچ کسی نمیدونه وعده این عشق و دلبستگی یک حکم تاریخی...