سلاااااااام بیبی های من...دوستداران و منتظران ماه من😁😆اول همه " بازگشته کیم سوکجین سوپر استاره ورد واید هندسام جهانی رو به همتون تبریک میگممممممم"
😎😎
اخبار دستتون باشه بدجور جهان هنرمندا به لرزه افتادهمومنت ویمینو دیدین خدا مرگم بده بغلشونو دیدییییییین من نمیتونم حجمش خیلی بود 😭
ببین تورو خدا ببین چطوری فرو رفته تو بغلش سرش روی شونش ببییییین 😭😭😭🫂
قشنگ این ایموجیه🫂 مورد علاقم وای یکیم نیس اینجوری بغلمون کنه🚶♀️
بیاین بیاین که مامی شادیه خودشو ابراز کنه و این روزه فرخنده رو فرخنده تر...
فیلتر شکنا روشن و قدم به قدم کامنتا رو همراهی کنید 🫂
همراهیا همراهیییییییی حالاخدمت بیبیای عزیزم..........💞😎
□□□□□□□□□□□□□□□□
با نفسی حبس شده از خواب پرید و برای وارد کردن اکسیژن به ریه هاش شروع به تقلا کرد.
به ملافه ها چنگ زده بود و حرکت عرق رو از شقیقه هاش حس میکرد.
"با قدرتی چند برابر... خونی خالص و جادویی از والد .."
با یادآوری دوباره اش چشماشو محکم بست افکارش آشفته تر از چیزی بود که بتونه تیکه های پازل رو کنار هم بچینه...به عبارتی اونقدر سردرگم و گیج بود که اول باید دنبال آرامشش باشه.
اروم زمزمه کرد: تهیونگ؟.
نگاهش چرخید که با نبود خون خالصش روبه رو شود....ساعت پنج صبح رو نشون میداد هوا کاملا روشن شده بود و از پنجره هوای خنکی داخل میخزید.
بلند شد و سمت پنجره ها رفت..با دیدن تهیونگ که قهوه به دست روی تابه دونفره آهنی نشسته لبخندی که همیشه با دیدن آرامش الفاش روی لبهاش شکل میگرفت خودش رو نشون داد.
( برم بمیرم اول که میگه آرامش سمت تهیونگ مثل آهن ربا کشیده میشه اینم از لبخند 🥲)
بیخیاله پله ها و قدم زدن شد و از لبه پنجره بیرون پرید و با درخشش موهاش خیلی اروم پاهای لختش چمش هارو لمس کرد.
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧
Non-Fiction(اتمام یافته ) . . "... پارک جیمین اومگای، زیبایی که با یکی دیگه از تصمیمات پدرش با پسر دوم خانواده کیم، کیم تهیونگ ازدواج میکنه. و به طرز عجیبی بی اون دو و گرگ هاشون پیوندی قوی شکل میگیره..... و هیچ کسی نمیدونه وعده این عشق و دلبستگی یک حکم تاریخی...