سلام سلام بیبیاااا🥰
من اومدم به شخصه باید بگم این پارت پارت مورد علاقه منه یعنی در طول نوشتنش کیف کردم بخونینو قدم به قدم کامنت بزارین که مامی بدونه بیبیا دوسش دارن یا نه💞💞💞💞💞
بزن بریم😈😈😈😈😈😈😈اصلا این پارتو بزارید در فرصتی مناسب و سکوت بخوانید.
( دخترای گلم لهن خوانش مهمه🙂)◇◇◇◇◇◇◇
اقای کیم: چطوری طلسمو از بین ببریم؟
ساحره دوباره دستای چروکیدشو روی میز به حرکت در اورد.
ساحره: من میتونم طلسمو ضعیف کنم اما از بین بردنش فقط باید به دست عامل صورت بگیره دوستان.
تهیونگ دندونهاشو روی هم فشرد : پس ضعیفش کن.
ساحره پوزخندی زد: و چی گیرم میاد؟
تهیونگ هم پوزخندی زد و گفت: زنده بودنت چطوره معامله خوبیه.
ساحره: اینو بدون الفا، که اگه یکی از افراد من طلسم کرده یکی از افراد خود شما اینو ازش خواسته پس کاملا توی این میدون برابریم بیاین بین خودمون حلش کنیم و پای اون قانون مسخره رو جلو نکشیم به هر حال انتخاب با خود شماست.
همه الفا ها با چشمایی از شدت عصبانیت به پیرزن نگاه میکردن.
جیمین: تو چی میخوای؟
ساحره: اووو همسر باهوشی داری الفا.
تهیونگ: ما مجبور نیستیم بها بدیم این گندیه که زدی پس جمعشم میکنی.
ساحره: منم مجبور نیستم کاری انجام بدم اینو یه اغاز جنگ ندون این یه معامله دوسرِ برده.
تهیونگ با عصبانیتی کنترل شده
دستاشو مشت کرد: چی میخوای؟ساحره: چیزی که واقعا میخواستم که بهم نمیرسه اما.....
ساحره مدتی سکوت کرد و نگاه مرموزی به تهیونگ انداخت: اون ساحره ای که این طلسمو انجام داده میخوام..در واقع شما بهش هیچ اسیبی نمیزنین اون ساحره رو به من تحویل میدین خیلی وقته دنبالشم و به اندازه کافی رو مخ من و شما رفته چطوره؟ قبول میکنین؟
اقای پارک: طبق قانون هردو عامل محکوم میشن فرار از زیر بار قانون کار ساده ای نیست.
ساحره: چرا چرا هست، البته برای شما نه ولی برای یه الفای خون خالص هست.
و بعد با چشماش به تهیونگ اشاره کرد.
امگا تمام مدت به حرف های پیرزن با دقت گوش میداد و اونارو میسنجید.
از طرفی حق با پیرزن بود. و این بد ترین چیز ممکن بود.
جیمین: اونوقت یک طرفه مجازات نمیکنن این یعنی...
امگا مکث کرد. و به ساحره پیر خیره شد.
ساحره با صدای زننده شروع کرد به خندیدن: با اینکه از امگای ماه خیلی بدم میاد اما تو یکی داری به دلم میشینی افرین...اگه الفات بخواد، هر دو عامل دستشه و بعد میتونه هرطور که میخواد مجازاتشون کنه.
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧
Non-Fiction(اتمام یافته ) . . "... پارک جیمین اومگای، زیبایی که با یکی دیگه از تصمیمات پدرش با پسر دوم خانواده کیم، کیم تهیونگ ازدواج میکنه. و به طرز عجیبی بی اون دو و گرگ هاشون پیوندی قوی شکل میگیره..... و هیچ کسی نمیدونه وعده این عشق و دلبستگی یک حکم تاریخی...