2020/11/17
12:51 PM
-پلیس مرکزی لندن-
نگاه خیره اش رو از شماره حک شده روی صفحه تلفن همراهش گرفت و جرعه ای از لیوان قهوه توی دستش نوشید. مدتی بود که قصد داشت به دکتر جونگکوک زنگ بزنه و وقتی برای خودش بگیره ولی حالا چند دقیقه ای میشد که با تردید به اون شماره خیره بود و انگشتش رو روی صفحه میفشرد. با رفتن پیشش ممکن بود جونگکوک بفهمه که اون به دکترش مراجعه کرده و باز هم نگران بشه، بهتر بود سراغ کس دیگه ای بره.
با ورود ناتالی به اتاق استراحت با فکر این که چه قدر به موقع اون رو دیده، صفحه تلفنش رو خاموش کرد و اون رو توی جیبش گذاشت و با احترام نظامی که اون بهش گذاشت، سرش رو به نشونه تایید تکون داد و قدمی به سمتش برداشت.
- روز بخیر سروان.
- روز بخیر، یه لحظه وقت داری؟
ناتالی که از زمانی که تهیونگ رو به اشتباه متهم کرده بودن تا به حال سعی میکرد به جز مواقع کاری و ضروری ازش دوری کنه، با تردید و در حالی که کمی معذب بود بیخیال قهوه ای که میخواست برای خودش درست کنه شد و منتظر به تهیونگ خیره شد.
- آره فکر کنم...
تهیونگ سرش رو به نشونه تایید تکون داد و لیوان قهوه اش رو روی میز گذاشت.
- میتونی یک دکتر روانشناس خوب بهم معرفی کنی؟
- برای چی میخواید؟
تهیونگ که ترجیح میداد واقعیت رو به اون نگه دست هاش رو توی جیب شلوارش فرو برد و شونه ای بالا انداخت.
- برای یکی از آشناهام میخوام.
ناتالی با شنیدن پاسخ تهیونگ ابرویی بالا انداخت و طره ای از موهاش که توی صورتش افتاده بود رو به پشت گوش هاش هدایت کرد.
- شنیده بودم همسرتون یک مدت تحت مراقبت روانشناس بودن، چرا دکتر ایشون رو به آشناتون معرفی نمیکنید؟
تهیونگ مدتی بهش خیره موند، چه قدر توی زندگیش فصولی کرده بود که سریع همچین سوالی به ذهنش رسیده بود؟ کلافه از سوال های ناتالی یک دستش رو از توی جیبش بیرون آورد و موهاش رو عقب داد و اولین بهونه ای که به ذهنش رسید رو بیان کرد:
- معرفی کردم، از دکتره خوشش نیومده بود. حالا میشناسی کسی رو یا نه؟
ناتالی انگار که قانع شده باشه سرش رو به نشونه تایید تکون داد.
- آره میشناسم، ولی الان شماره اش همراهم نیست.
- خیلی خب لطف کن شماره اش رو که پیدا کردی بهم بده.
- باشه حتما.
با تایید ناتالی سرش رو به نشونه فهمیدن تکون داد و در حالی که بدون حرف اضافه ای از کنارش میگذشت، از اتاق خارج شد. بالاخره باید میفهمید علت وضعیت اخیرش چیه.
ESTÁS LEYENDO
NEMESIS | VKOOK
FanficNEMESIS - الهه ی انتقام سروان کیم، کارآگاه بخش جرایم خشن، کسی که سالها دنبال یک قاتل سریالی میگشت، اما هرروز ازش دورتر میشد و توی پیدا کردنش شکست میخورد... درحالیکه تنها چیزی که توش شکست خورده بود حرفهی کاریش نبود... زندگیِ تاریک و سرد تهیونگ...