وارد سرسرا شدن و از اونجایی که کل میز پر شده بود، نشستن رو انتهای میز کنار در ورود و ریموس اعتراف کرد:
- امسال عجیبه، عجیب شروع شده مرلین به خیر کنه بقیهشو
غذاها رو میز ظاهر شدن و جیمز درحالی که سیبزمینی مینداخت دهنش گفت:
- نه بابا دو روز دیگه همه چیز برمیگرده به روال عادی مثل همه اتفاقای دیگه
سیریوس لقمه بزرگی که دهنش بود رو فرو داد و گفت:
- ولی من هنوز یچیزی رو مخمه، نمیدونم چیه ولی حس میکنم مربوط به اسنیپ باشه اشتهامو گرفته جون پرانگز
بعد گاز بزرگی به مرغ سوخاریش زد و ریموس با خنده گفت:
- آره واقعا غذا از گلوت پایین نمیره
سیریوس هم سرش رو به نشونه تاسف تکون داد
جیمز لبخند کجی زد و گفت:
- چیه نکنه روش کراش زدی؟ رخشو ندیدی حالت گرفتس؟
سیریوس مشتشو آورد بالا که ریموس سریع دست به کار شد و گفت:
- سیریوس! ، جیمز توهم شر و ور نگو دیگه
جیمز سری تکون داد و گفت:
- من نمیفهمم چرا لیلی اینقدر رو این دماغ دراز حساسه، به مرلین قیافشو میبینم یه هفته یبوست میگیرم
- روش کراشه
ریموس زیتونی پرت کرد سمت کله سیریوس که دقیق خورد به هدف و گفت:
- باز شروع کردی؟
- همیشه گفتم، بازم میگم، اسنیپ رو لیلی کراشه، لیلی هم از این موضوع خوشش میاد
جیمز اخمی کرد و گفت:
- داداش باز زدی فاز چرت و پرتا، اصلا حوصله این ایده احمقانههاتو ندارم
- بیا داداش آب کدو حلوایی بخور
سیریوس جام رو از دست ریموس گرفت و قبل سر کشیدن گفت:
- باشه دهنمو میبندم
- اوه ممکنه؟!
سیریوس چشمشو تو کاسه چرخوند و ریموس به بحثشون سری از روی تاسف تکون داد و گفت:
- سیریوس چرا از ریگ نمیپرسی جریان چیه؟
- آره حتما از داداشش که عضو جدا نشدنیه اسنیپه بره بپرسه که اونم صاف بزاره کف دست اسنیپ
- هی هی داداش من دهن لق نیست، یکم پیچ و مهره های فکش شل بود که خودم تابستون محکمشون کردم تا در نرن؛ ولی نمیپرسم چون نمیخوام فکر کنه فضول اسنیپم
ریموس نگاه عاقل اندر صفیهی بهشون انداخت و گفت:
- نیستین یعنی؟ از دیشب مغز من و لیلی رو آچار کردین از بس گفتین اسنیپ، حالم دیگه داره بهم میخوره از اسمش
- اون به خاطر گفتن ما نیست، خاصیت اسمشه
بعد با جیمز زدن قدش و ریموس موهای لختشو که ریخته بودن تو چشمش رو داد عقب و گفت:
- آه که دلم برای لیلی تنگ شده.
YOU ARE READING
→ ᴍᴏᴏɴʟɪɢʜᴛ ←
Fanfictionاولین فن فیک فارسیایه که با شیپ اسنوپین داره نوشته میشه (خودم هرچقدر گشتم ندیدم سو طبق معمول دست به کار شدم). نمیخوام با ادیت و برنامه پیش برم و پارت رو به محض نوشتن آپ میکنم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^ داستان از سال پنج غارتگران شروع میشه؛ وقتی سور...