به سیریوس که نفهمید غذاش رو چطور تموم کرد و دوید از سرسرا بیرون، با تعجب نگاه کرد و پرسید:
- این چرا امسال خل شده؟
لیلی با لحنی که انگار داره یه چیز واضح رو توضیح میده گفت:
- اگه جایزه لباس هالووین رو بگیره محبوبیتش چندین برابر میشه
ریموس لبخندی زد و گفت:
- بخدا دیشب جون نداشتم منو تا صبح بیدار نگه داشت سر یه تیکه کاستومش، آخرشم نفهمیدم داشت چی درست میکرد
جیمز به عنوان حسن ختام محتویات جامش رو یه نفس رفت بالا و بعد گفت:
- هرچیه امیدوارم اخراج نشه
ریموس نگاهی انداخت بهش و پرسید:
- بله؟ خودت چی پس؟
جیمز و لیلی لبخند گشادی زدن و جیمز گفت:
- میبینی حالا
لیلیم ابرو انداخت بالا چند بار و بعد پرسید:
- تو میخوای چی بپوشی؟
- من میخوام گرگینه بشم
لیلی فقط نگاهش کرد و جیمز هم گفت:
- قدیمی شده داداش، خلاقیت به خرج بده
ریموس نگاهی به لیلی که از جامش میخورد انداخت و بعد گفت:
- شوخی کردم، هنوز تصمیم خاصی نکردم
- عجله کن، پسفردا جشنه
ریموس سری تکون داد و قبل از اینکه سرش رو بندازه پایین به سوروس که دست به سینه و با اخم ریز همیشگیش درحالی که تو فکر بود به ریگولوس که داشت با چند نفر راجب یچیزی با اشتیاق حرف میزد نگاه میکرد و چند تار موهاش ریخته بودن رو پیشونیش نگاه کرد و سریع قبل از اینکه لیلی متوجه نگاهش بشه نگاهش رو دزدید.
- ریمی کلوپ باشگاه باز شده، با ریگ داریم بعد شام میریم گیم بزنیم، میای؟
ریموس به دروغ گفت:
- عایی خیلی دلم میخواد بیام ولی درسام مونده
- مرتیکه ما تورو درست حسابی نمیبینیم داری درس میخونی همش باز درس داری؟
ریموس شونه بالا انداخت و گفت:
- خنگم خب!
لیلی و جیمز خندیدن و ریموس هم لبخند زد و گفت:
- نه یکم دارم عمقی تر میخونم سرعتم کم شده، تا بعد هالووین بهتر میشه وضعم دیگه سیریوسم هست با هم میریم
جیمز اوکیای گفت و بعد گونه لیلی رو بوسید و گفت:
- کاری نداری عزیزم؟
لیلی لبخند قشنگی بهش زد و دستش رو نوازش کرد و گفت:
- نه عزیزم برو خوش بگذره
YOU ARE READING
→ ᴍᴏᴏɴʟɪɢʜᴛ ←
Fanfictionاولین فن فیک فارسیایه که با شیپ اسنوپین داره نوشته میشه (خودم هرچقدر گشتم ندیدم سو طبق معمول دست به کار شدم). نمیخوام با ادیت و برنامه پیش برم و پارت رو به محض نوشتن آپ میکنم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^ داستان از سال پنج غارتگران شروع میشه؛ وقتی سور...