جلوی در ورودی هاگوارتز درحالی که زیر سایهبون نگهبانی منتظر ایستاده بود تا بارون که شدیدا میبارید خیسش نکنه، به ساعتش نگاه کرد و وقتی سرش رو آورد بالا ریموس رو دید که میدوید زیر سایهبون. سوروس سریع رفت کنار تا ریموس که خیس شده بود بتونه کنارش بایسته.
+ سلام!
- سلام، شرمنده دیر کردم، سیریوس و جیمز مسخره بازیشون گل کرده بود
سوروس لبخند محوی زد و گفت:
+ اشکالی نداره، بریم؟
ریموس سرش رو تکون داد و سوروس کت ریموس رو کشید روی سرش و وقتی نگاه متعجب ریموس رو دید، گفت:
+ اینطوری کمتر خیس میشی.
و بعد از در هاگوارتز رفت بیرون و ریموس هم پشت سرش به سرعت خارج شد و راه هاگزمید رو در پیش گرفتن ولی سوروس مسیر رو خیلی زود عوض کرد و ریموس چون نمیشناخت کجا هستن و مسیر هم به طرز عجیبی تاریک بود، برای اینکه گم نکنه راه رو به سوروس نزدیکتر شد.
بعد از گذشتن از کلی پیچ و خم وارد کوچه تاریکی شدن که ریموس چیزی نمیدید؛ سوروس ایستاد و تقهای به دری زد که صدای زمختی گفت:
- کارتو بگو
+ پاتیل پر از رودهی ماهی میخوام.
سکوت شد و بعد چند لحظه در با صدای زوزه آرومی باز شد. سوروس در رو باز نگه داشت و رو به ریموس گفت:
+ برو تو
ریموس وارد شد و سوروس هم پشت سرش رفت تو و در به سرعت بسته شد و ریموس خودش رو توی راهروی قرمز و مشکی آشنایی دید.
+ چرا نمیری پس؟
- من اینجا بودم...
برگشت و به سوروس نگاه کرد و گفت:
- شب تولد سیریوس، ریگ آوردمون اینجا!
سوروس آروم دستش رو گذاشت پشت ریموس و درحالی که هدایتش میکرد داخل گفت:
+ میدونم
- میدونی؟!
+ آره، جول بهم گفت
- اوه! نمیدونستم میشناسین همو
+ فکر کردی ریگ چطوری اینجا رو میشناسه؟
ریموس شونهای بالا انداخت و وارد اتاق بزرگی شدن که صدای موزیک مثل سری قبل با صدای آروم توش پلی بود.
سوروس به ریموس که یادش رفته بود کتش روی سرشه نگاه کرد و با لبخند کت رو از تنش در آورد و با وردی جفتشون رو که بارون خیسشون کرده بود رو خشک کرد و بعد به ریموس اشاره کرد تا بشینه و خودش رفت سمت آشپزخونه کوچیکی که پشت اتاق بود و بلند گفت:
+ جووووولز ... جججفف!
با دوتا قوطی آبجو برگشت و یکیش رو داد به ریموس که همون لحظه از طبقه بالا پسری با بالا تنه لخت و پر از تتو اومد پایین و درحالی که رکابیش رو میپوشید گفت:
- چخبرته آرومتر!
سوروس پوزخندی زد و گفت:
+ مزاحم اوقات شدم؟
- طبق معمول
+ خوبه از خودم راضیام
و با خنده با پسر دست داد.
- این کیه؟
ریموس سریع از جاش بلند شد و سوروس گفت:
+ ریموس، جف
جف با ریموس دست داد و گفت:
- پس ریموس تویی
- میشناسی منو؟!
- حرف زدن راجب بهت پیش اومده یه چند باری
و لم داد روی یکی از کاناپهها و سوروس و ریموس هم نشستن و سوروس درحالی که آبجوشو میخورد پرسید:
- جولز کجاست؟
جف آهی کشید و داد زد:
- جوووولللززز لعنت بهت بس کن پاشو بیا پایین!
ریموس که متوجه نمیشد چه خبره پرسشگر به سوروس نگاه کرد که جف گفت:
- خب ریموس از خودت بگو... مثل این یارو کله سیاه نردی؟
ریموس آروم خندید و گفت:
- اگه بگم آره خیلی ازم نا امید میشی؟
- نه، فقط عجیب اینه که اینجا اصلا بهش نمیاد پاتوق آدمای نرد باشه و با این حال پای نردا به اینجا باز شده، یعنی من اگه کتابخونه میزدم باز میانگین آیکیویی که اینجا رفت و آمد میکنه رو نداشت.
سوروس کوسن پشتش رو پرت کرد سمت جف و درحالی که لم میداد سمت ریموس، گفت:
+ کمتر غر بزن دیگه!
جف غش غش خندید و بعد سیگاری روشن کرد و پرسید:
- ریموس بلدی اژدهای خشمگین بازی کنی؟
ریموس سرش رو به نشونه نه تکون داد.
- اشکال نداره یادت میدم، برای یادگیری پیش خوب کسی اومدی
+ برای یادگیری رفتی پیش بازنده
جف که بهش بر خورده بود گفت:
- لازمه بگم شلوارتو بکشی پایین مجازات قبلیتو ببینه؟
با این حرفش آبجو پرید تو گلوی ریموس و شروع کرد به سرفه کردن که سوروس زد پشتش و همراه جف خندید.
+ لازم نیست ببینه.
همون لحظه کسی از پشت دستاشو انداخت دور گردن سوروس و خم شد و گونهش رو بوسید:
- سلااام
سوروس آروم بوسهای به بازوی جول زد و گفت:
+ هی جولز
جول با دیدن ریموس از کنار گردن سوروس سریع از جا پرید و گفت:
- ریموس! چقدر خوشحالم دوباره میبینمت!
ریموس لبخند آرومی براش زد و گفت:
- هی، منم همینطور.
جف دست جولز رو کشید و نشوندش کنار خودش و گفت:
- بشین اینجا پریدی وسط حرفم
- حالا انگار داشتی چی میگفتی!
- میخواستم اژدهای خشمگین رو برای ریموس توضیح بدم
- تو که بلدی نیستی بذار من توضیح بدم
- بچه تو شاگرد منی!
- به همین خاطره که ازت بهترم.
سوروس دخالت کرد و گفت:
+ امشب قرار نیست بازی کنیمش پس بس کنین و بیاین بریم، ده دقیقه بیشتر وقت نداریم.
جف و جول تاییدش کردن و ریموس پرسید:
- کجا میریم؟
جف درحالی که کت کتانش رو که آبیتیره بود روی بلوزش میپوشید، گفت:
- جایی که حالا حالاها یادت نره
و چوبدستیش رو در آورد و مشغول اجرای طلسمی روی یکی از دیوارا شد.
سوروس کت ریموس رو بهش داد و دیوار رفت کنار و جف گفت:
- بیاین.
سوروس دست ریموس رو گرفت و به دنبال خودش بردش از دیوار بیرون و توی چشم به هم زدنی ریموس خودش رو توی استادیوم بزرگ و شلوغی دید و مات و مبهوت به اطرافش نگاه کرد.
سوروس سقلمهای بهش زد و گفت:
+ بیا
ریموس دنبالش رفت و تا وقتی که نشستن سر جاهاشون فقط سعی داشت بفهمه اون مکان کجاست. در نهایت خم شد سمت سوروس و پرسید:
- اینجا کجاست؟
+ استادیوم بزرگ جنگ اژدها
- جنگ چی؟!
+ اژدها... تا پنج دقیقه دیگه خودت میبینی.
جولز با چهارتا لیوان بزرگ برگشت و گفت:
- نوشیدنی اژدها گرفتم!
هرکدوم یه لیوان برداشتن و سوروس گفت:
+ ریموس مراقب باش وقتی میخوریش.
ریموس که متوجه منظور سوروس نشده بود و تو گرمای استادیوم تشنهش شده بود، جرعه بزرگی از نوشیدنی خورد که بلافاصله حس کرد برق از سرش پریده و از گوشاش داره دود میزنه بیرون و مقدار خیلی زیادی انرژی وارد بدنش شده.
با هیجان به سوروس نگاه کرد که باعث شد سوروس خندهش بگیره و داد زد:
- این معرکههه ترین چیزیییه که توی عمرم خوردممممم
جف درحالی که مشغول شرطبندی بود گفت:
- به همین زودی مستش شد، سریهای بعد بهتر میشه.
سوروس که از هیجان بامزه ریموس خندهش گرفته بود سعی کرد سر جاش نگهش داره و خیلی زود مسابقه شروع شد. دوتا اژدهای بزرگ وارد زمین شدن و با هم مشغول مبارزه شدن. کل استادیوم از جاشون بلند شده بودن و هرکسی اژدهای محبوب خودش رو تشویق میکرد. اژدهای دم شاخیای که توجه ریموس رو جلب کرده بود بعد یه جنگ سخت تو آستانهی پیروزی بود، ریموس مثل بقیه از ته دلش فریاد میزد و به اژدها دستور میداد که گردن اژدهای مقابلش رو پاره کنه و سوروس و جول و جف هم مثل بقیه همراهیش میکردن.
+ حیوون احمق زود باش کارشو تموم کننن!
و بالاخره میون فریاد کل استادیوم اژدهای دم شاخی گردن اژدهای مقابلش رو پاره کرد و برنده مسابقه سختشون شد.
ریموس با هیجان و ذوق فریادی کشید و پرید بغل سوروس و سوروس بهش خندید.
جف که مقدار زیادی پول برنده شده بود با ذوق جولز رو بغل کرده بود داشت تند تند راجب اینکه با پول چیکار قراره بکنن حرف میزدن.
بعد چند لحظه توجه سوروس به ریموس که سرش گیج میرفت جلب شد.
+ هی، خوبی؟
- فکر نمیکنم.
جول گفت:
- بخاطر نوشیدنیه، اولین بارش بوده حالش بد شده
+ فکر میکنم بهتره برش گردونم
جف تایید کرد و گفت:
- لطفا نذار تو خونه ما تگری بزنه
+ اوکی حواسم هست
و بعد دست ریموس رو که نشسته بود رو انداخت دور گردنش و بلندش کرد
+ هی ریموس وقت رفتنه
ریموس هومی گفت و سوروس رفت سمت خروجی و بلافاصله برگشتن به خونه جف و جول؛ سوروس معجونی رو سر راهشون برداشت و یه قاشق ازش داد به ریموس.
- این چیه؟
+ حالتو بهتر میکنه، باید برگردیم هاگوارتز.
ریموس معجون رو خورد و بعد از مدت کوتاهی رسیدن به هاگوارتز. سوروس نگاهی به ریموس انداخت که چشماش به زور باز بودن و خودش رو بهش تکیه داده بود و رفت سمت اتاق مخفیشون که حالا یه تخت بزرگ تو انتهاش بود. به ریموس کمک کرد که دراز بکشه و از اونجایی که نمیخواست تنهاش بذاره، لباسهاش رو عوض کرد و سمت دیگه تخت دراز کشید.
ریموس آروم صداش زد که سوروس بهش نزدیکتر شد و گفت:
+ بله؟
- نرو
+ همینجام، نمیرم، آروم بخواب.
ریموس دیگه چیزی نگفت و به خواب رفت و سوروس بهش که خوابیده بود نگاه کرد تا خودش هم به خواب فرو رفت.ادامه دارد...
YOU ARE READING
→ ᴍᴏᴏɴʟɪɢʜᴛ ←
Fanfictionاولین فن فیک فارسیایه که با شیپ اسنوپین داره نوشته میشه (خودم هرچقدر گشتم ندیدم سو طبق معمول دست به کار شدم). نمیخوام با ادیت و برنامه پیش برم و پارت رو به محض نوشتن آپ میکنم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^ داستان از سال پنج غارتگران شروع میشه؛ وقتی سور...