با دیدن سیریوس و لیلی از پشت پنجره سریع دویدن تو اتاقکی که مخصوص کارکنا بود و جیمز شنل نامرعیش رو در آورد و سه نفری رفتن زیرش.
لیلی و سیریوس که اخم غلیظی کرده بود نشستن پشت میزی که تا چند لحظه پیش جیمز و ریموس و ریگولوس نشسته بودن.
آروم رفتن و سمت میز و جیمز سرراه زد به پای لیلی تا بهش خبر بده اومدن و بعد نشستن کنار سیریوس.
سیریوس با غضب گفت:
- گفتی جیمز کدوم گوریه؟
جیمز از زیر شنل با انگشت اشاره کشید رو گلوش که یعنی قصد جونمو داره.
- سر تنبیه پروفسور فیلتویکه
- ریموس پدر گرگ چی؟
- کی میدونه ریموس این روزا کجا غیبش میزنه؟
سیریوس کلافه پوفی کشید و با حرص بیشتری گفت:
- واقعا که متاسفم براشون! برای توهم متاسفم خانم ایوانز
- من؟! من چرا؟
گفت و گوشون با اومدن گارسون متوقف شد و لیلی نوشیدنی آتیشی و سیریوس بستنی شکلاتی سفارش داد که همه متوجه شدن حالش داغونه چون فقط تو ناراحتی بستنی شکلاتی میخورد؛ گارسون رفت و سیریوس جواب داد:
- چون رل جیمزی و اون الاغ تولدمو یادش رفت، یابو!
جیمز از زیر شنل لب زد:
- چرا فقط به من فحش میده؟
ریموس و ریگولوس بی صدا خندیدن و جیمز عینکش رو داد بالا و نگاهش رو داد به سیریوس.
- میدونی از چی میسوزم؟ ننه بابام که عاقم کردن چرا؟ چون اون گهی که اونا میخوان نیستم، داداشمم که چسبیده به کون اون عزراییل انگار اون بیشرف برادرشه تا من، گفتم خب هرچی ندارم دوتا رفیق گه مخ دارم که پشتمن اونا هم ریدن، اخه چرا هیچکس لیاقت منو نداره؟
جیمز از زیرشنل به سیریوس که گریهش گرفته بود دستمال داد و سیریوس تشکر کرد بدون اینکه متوجه بشه.
جیمز لب زد:
- بعد به ما میگه خر!
- اشکال نداره انسانای بزرگ تو شرایط سخت بدنیا میان، روزی شکوفه وجودم به گلی زیبا تبدیل میشه بعد...
جیمز که دیگه نمیتونست مزخرف گویی های سیریوس رو تحمل کنه محکم زد پس گردنش که سیریوس جیغ بلندی کشی و جیمز و ریموس و ریگولوس بلند زدن زیر خنده و درحالی که از زیر شنل میومدن بیرون براش
«Happy birthday to you»
خوندن.
سیریوس باکس کوچیک زیرلیوانی رو پرت کرد سمتشون و با داد گفت:
- احححححمقققا
جیمز که از شدت خنده زوزه میکشید از رو صندلی افتاد پایین که سیریوس با خنده بهش لگدی زد و گفت:
- پاشو جمع کن خودتو خرس گنده
ریموس عکس پولارویدی که لیلی از جیغ زدت سیریوس گرفته بود رو گرفت و گفت:
- توروخدا قیافتو، فکر نمیکردم نقشه احمقانه جیمز اینقدر خوب جواب بده
جیمز اشکاشو پاک کرد و با لحن هملتی گفت:
- عاااح که من ز این سرزمین میروم، کس نداند قدر جذابیتم را در این کشور منحوس، عااااح ماریا
لیلی با خنده پرسید:
- ماریا کیه؟
- چمیدونم همینجوری یه اسم گفتم.
سیریوس به ریگ که دست به سینه نگاهش رو ازش گرفته بود، نگاه کرد و گفت:
- نمیخوای به داداشت تولدشو تبریک بگی بچه؟
- نه!
سیریوس که فهمید داره بخاطر حرفایی که پشتشون زده خودش رو لوس میکنه لگد محکمی بهش زد که داد ریگولوس بلند شد و سیریوس محکم بغلش کرد و گفت:
- دیگه با این یابوها پشت سر من دست به یکی نکنیا کره خر
ریگولوس هم سیریوس رو بغل کرد و ماچ محکمی به لپش زد.
جیمز معترض گفت:
- اهههه بسه بابا حالمونو بهم زدین با داداش بازیاتون
نشستن پشت میز و سیریوس ریگ رو نشوند پیش خودش و دست انداخت دور گردنش.
ریموس هم که رفته بود برای خودشون سفارش بده برگشت و سیریوس گفت:
- خب کیکم کو؟ کادوهام کو؟
ریموس با خنده گفت:
- مرتیکه انگار طلب داره ازمون!
- ببند بابا من کادو میخوام
جیمز دست انداخت دور لیلی و گفت:
- من یه ایده ای دارم.
لیلی نگاهش کرد و گفت:
- خداروشکر تا الان فکر میکردم مخ نداری
- هارهار لیلی خیارشور ایوانز
لیلی با خنده چشمکی زد و گارسون سفارشاشون رو آورد و بعد رفتنش ریموس گفت:
- چه ایدهای داری پروفسور بالتازار
- میگم حالا که مولود فرخنده این اختر تابناکه و ننه باباشم همینجوری عاقش کردن، بیاین بریم سیریوس هرکاری دلش میخواد بکنه
ریگولوس بلافاصله با ذوق گفت:
- سیریوس تتو بزن!
لیلی جرعهای از نوشیدنیش خورد و گفت:
- من که موافقم
همه به ریموس نگاه کردن و ریموسم موافقتش رو اعلام کرد که جیمز با خوشحالی داد زد گفت:
- جاااشوووا کیکو بییییار
جاشوا با کیک شکلاتی اومد که چشمای سیریوس برقی زدن و گفت:
- ای وای چرا زحمت کشیدین اینقدر، من که راضی به زحمتتون نبودم
ریموس خندید و گفت:
- آره اصلللا فقط جرمون میدادی
سیریوس چشمکی زد و گفت:
- خوشم میاد باهوشی
لیلی دوربینش رو بلند کرد و گفت:
- خب خب دوتا آرزو کن، یکی تو دلت یکیم بلند و بعد شمعاتو فوت کن
سیریوس چشماشو بست و بعد چند لحظه گفت:
- آرزو میکنم همیشه همدیگه رو داشته باشیم
همشون لبخندی زدن و سیریوس اضافه کرد:
- و یه موتور، و یه دستکشای چرم موتورسواری، و یه یه گیتار بیس، و یه-
جیمز حرفش رو قطع کرد و گفت:
- گفتیم یدونه بلند آرزو کن نه این که برای بابانوئل لیست بنویس!
سیریوس زیرلب گفت:
- بخیل.
و بعد چشماش رو باز کرد و شمع هاش رو فوت کرد.
براش دست زدن و نیش سیریوس باز شد و گفت:
- کادو هامو بدین
ریگولوس با خنده گفت:
- یعنی سگ دنبالت کرده انگار! صبر نداری نه؟
- نه! کادو میخوام
جیمز پرسید:
- کادو میخوای؟
- نیم ساعته دارم میگم کادو میخوام سوال احمقانه چرا میپرسی؟
ریموس جواب داد:
- یبار از هوشش تعریف کردیم جو گرفتش
جیمز بی توجه به تیکه هاشون جعبه بزرگی ظاهر کرد و گفت:
- بیا اینم کادوت، ولی اول کادوی ریگولوس رو باز کن
سیریوس باشه ای گفت و جعبه کوچیکتری که ظاهر شده بود رو برداشت و بازش کرد و با دیدن دستکشای چرمی دادی از ذوق کشید و محکم ریگولوس رو ماچ کرد و گفت:
- پسر چقدر پول سر این خرج کردی؟
- نگران جیب من نباش تو یه نفر، نگهش دار اولین بار با موتور خودت استفادش کن
- با اینکه طاقت ندارم ولی باشه
ریگ شیرین خندید و لیلی با ذوق گفت:
- حالا کادوی مااا
- بهتره چیز خوبی باشه که سه نفری دارین یه کادو میدین وگرنه خونتون حلاله
ریموس با تاکید گفت:
- بازششش کن اینقدر حرف نزن.
سیریوس کاغذ کادو رو باز کرد و با دیدن جعبه چوبی گفت:
- مینی تابوت خریدین برام؟
جیمز خندید و گفت:
- خنگگ بازش کن
سیریوس ایستاد و در جعبه رو برداشت و با دیدن چیزی که میدید خشکش زد
ریموس گفت:
- بچه ها سیریوس مرد فک کنم
سیریوس با صدایی که بزور از گلوش خارج میشد پرسید:
- این مال منه؟ واقعیه؟ دارین مسخرم میکنین؟
لیلی لبخندی زد و گفت:
- برش دار
سیریوس که قلبش مثل گنجشک تند تند میتپید و دستاش از هیجان عرق کرده بودن، با تعلل دست برد و گیتار بیس مشکی رنگ رو که روش اسم جیمز و لیلی و ریموس حک شده بود رو برداشت و وقتی فهمید واقعیه با چشمای پر از اشک بهشون نگاه کرد و گفت:
- و... واقعیه! بچه ها واقعیه
جیمز با ذوق گفت:
- معلومه که واقعیه احمق!
سیریوس از شوق زد زیر گریه و محکم سه نفرشون رو بغل کرد و همدیگه رو ماچ کردن
- این، این بهترین چیزیه که تو عمرم گرفتم، بهترین تولد عمرمه
جیمز و ریموس و لیلی محکم ماچش کردن و لیلی اشکای سیریوس رو پاک کرد و گفت:
- تولدت مبارک باشه بلک.
YOU ARE READING
→ ᴍᴏᴏɴʟɪɢʜᴛ ←
Fanfictionاولین فن فیک فارسیایه که با شیپ اسنوپین داره نوشته میشه (خودم هرچقدر گشتم ندیدم سو طبق معمول دست به کار شدم). نمیخوام با ادیت و برنامه پیش برم و پارت رو به محض نوشتن آپ میکنم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^ داستان از سال پنج غارتگران شروع میشه؛ وقتی سور...