.: Part 30 :.

2.3K 470 270
                                    

ییبو در حالیکه دست‌هاش رو تکیه‌گاه بدنش قرار داده بود، روی زیرانداز نشسته بود و ژان با روانداز نازکی که روی خودش و ییبو انداخته بود، به شکمش تکیه داده بود. هر دو غرق سکوت و لذت خیره به رودخونه روبروشون بودن که صدای آروم ژان سکوت رو شکست.

_ییبو؟!...

آلفا با شنیدن اسمش از زبون جفتش از خوشی لبخندی زد و آروم "هوم"ی گفت.

ژان مردد ادامه داد:
_از اینکه کسی جز جفت حقیقیت رو مارک کردی پشیمون نیستی؟!

ییبو متعجب پرسید:
+برای چی باید پشیمون باشم؟

_خب... اینطوری شانس دیدن و شناختنش رو از دست می‌دی

+چه اهمیتی داره وقتی که من تو رو دارم؟!

_یعنی حتی کنجکاو هم نیستی؟!

+خب، راستش من قبلا جفتم رو ملاقات کردم!

ژان متعجب تو بغل ییبو چرخید و بهش خیره شد که ییبو ادامه داد:
+سه سال پیش دیدمش. دختر بتای یکی از تاجرهایی بود که باهاش کار می‌کردم. نزدیک یک سال با هم بودیم و بعد جدا شدیم‌.

_جدا شدید؟!! چرا؟! مگه جفت‌های حقیقی هم به همین راحتی جدا می‌شن؟!

ییبو با انگشتش ضربه کوچیکی به پیشونی ژان زد که صدای آخش رو درآورد!

+البته که می‌شن! این افکار مسخره ‌که جفت‌های حقیقی تحت هر شرایطی مال همن رو از اون مغز خوشگلت بیرون کن عزیزم! هر کسی آزاده که انتخاب کنه بقیه عمرش رو با کی بگذرونه!

_شما... چرا جدا شدین؟!

+اون دوست نداشت محدود بشه، نمی‌تونست به یک نفر متعهد بمونه، می‌خواست آزادانه زندگی کنه، دور دنیا سفر کنه و با نژاد‌ها و ملیت‌های متفاوت سکس کنه! شاید فکر کنی که اون یه هرزه بود ولی شجاعتش واسه داشتن سبک زندگی خودش برام قابل احترام بود؛ واسه همین در نهایت کاملا دوستانه به رابطه‌مون پایان دادیم و تصمیم گرفتیم هر کدوم راه خودمون رو بریم.

ژان مردد پرسید:
_...دو..‌.دوسش داشتی؟!

+خب... اگر بگم نسبت بهش کششی حس نمی‌کردم دروغه... به هر حال ما جفت حقیقی بودیم... ولی خیلی راحت‌تر از تصورم باهاش کنار اومدم!
بعد در حالی‌که دست‌هاش رو محکم دور ژان می‌پیچید گفت:
+و حالا اینجا یه امگای دوست داشتنی رو تو بغلم دارم و بابتش خیلی هم ممنونم!

ژان با خجالت مشتی به بازوی ییبو زد و آروم گفت:
_زبون باز!

صدای خنده بلند ییبو فضا رو پر کرد و اخم بامزه‌ای رو مهمون صورت امگای خجالتی کرد!

*

خانوم و آقای شیائو دور میز ناهارخوری روبروی یوبین نشسته بودن و با اخم منتظر توضیحش بودن که یوبین شروع کرد:

I'M YOUR ALPHAWhere stories live. Discover now