چنگ دست به سینه دم در ایستاده بود و بدون حرف زل زده بود به چشمهای ییبو که با یه دسته گل بزرگ روبروش بود. با طولانی شدن سکوتش ژان به حرف اومد و گفت:
_چیکار میکنی چنگ؟! نمیخوای بری کنار؟!
چنگ بدون توجه به ژان مدتی خیره به ییبو موند و بعد با گفتن:
×نمیفهمم تو اینجا چیکار میکنی؟!
نگاهش رو سمت هایکوان چرخوند.هایکوان خنده معذبی کرد و گفت:
=اومممم خب، من برادر بزرگ ییبوئم، به عنوان خانوادهش اینجام... از اون گذشته جفت....چنگ فورا از جلوی راه کنار رفت و وسط حرف هایکوان پرید:
×باشه باشه... بیاین برین تو!وقتی ژان از کنار چنگ میگذشت و داخل میرفت آروم دم گوشش گفت:
_به نفعته خوب رفتار کنی شیائو چنگ!چنگ جوری که فقط ژان میتونست ببینه انگشت وسطش رو نشونش داد و لب زد "فاک" و جلوتر از هایکوان که نفر آخر بود وارد خونه شد و هایکوان بعد از بستن در به بقیه ملحق شد.
ییبو که مقابل پدر و مادر ژان قرار گرفت، با دست گل بزرگی که تو دستش بود به سختی تا کمر خم شد و تعظیم بلند بالایی تحویلشون داد.
+از آشنایی باهاتون خوشوقتم من وانگ ییبو هستم.
مادر ژان با لحن کنایه آمیزی گفت:
البته ما قبلا با هم آشنا شدیم، درست نمیگم جناب وانگ؟!ییبو دستپاچه تکخنده معذبی کرد و نگاهی به ژان که کنارش بود انداخت. ژان هم با لبخند پراسترسی جوابش رو داد. ییبو پنهانی پوفی کشید و اینبار تعظیم طولانیای کرد و گفت:
+خانوم و آقای شیائو، میدونم که من در گذشته رفتار خوبی از خودم نشون ندادم و باعث آزارتون شدم، صادقانه ازتون معذرت خواهی میکنم، امیدوارم من رو ببخشید و بتونین بهم شانس دوبارهای بدین.
چنگ که داشت با سرگرمی به منظره روبروش نگاه میکرد گفت:
×واقعا فکر میکنی یه عذرخواهی ساده باعث میشه ما همه چی رو فراموش کنیم و با آغوش باز بپذیریمت؟!هایکوان مداخله کرد:
=میدونم که برادرم اشتباه بزرگی رو در حق شما مرتکب شده، ولی تضمین میکنم که پشیمونه. اگر یه شانس دوباره بهش بدین ثابت میکنه که اونقدرا هم آدم بدی نیست.آقای شیائو:
در حق ما نه...خانوم شیائو:
در واقع کسی که باید جناب وانگ رو ببخشه ما نیستیم+بله متوجهم، من قبلا چندین بار از ژان عذرخوا....
چنگ وسط حرفش پرید و گفت:
×چطوره جلو همه ما یک بار دیگه ازش عذرخواهی کنی؟! چون به هر حال جلوی ما اذیتش کردی اینکه تو خلوت ازش عذرخواهی کنی خیلی شجاعانه به نظر نمیرسه جناب وانگ!
YOU ARE READING
I'M YOUR ALPHA
Werewolfهر امگایی آرزوشه جفتش رو ملاقات کنه. یه جفت قوی که مراقب امگا و تولههاشونه. احتمالا یه آلفا جذاب و قدرتمند. اما چی میشه اگه جفت امگای داستان ما اونی نباشه انتظارش رو داشته؟! کاپل: ییژان ژانر: درام، فانتزی، امگاورس، اسمات ***توجه*** این داستان برد...