زئی از اتاق بیرون اومد، آروم در رو بست، سمت چند جفت چشمی که با نگرانی بهش خیره بودن رفت و رو به ییبو گفت:
به خاطر ضعیفتر شدن بدنش، چیزی شبیه شوک بهش وارد شده بود که فعلا به کمک دستگاه اکسیژن و آرامبخش آروم شده، اینجا امکانات بیمارستان رو نداره، این که صرفا تجهیزات بیاریم کافی نیست، با یه پرستار هماهنگ میکنم که تمام وقت بالاسرش باشه و وضعیتش رو چک کنه خودمم تا حد امکان اینجا کنارش میمونم... تو هم سعی کن زیاد ازش دور نشیییبو سعی کرد با لحن جدیای جواب زئی رو بده ولی پنهان کردن نگرانی و ترسش کار راحتی نبود!
+فعلا؟! یعنی ممکنه بازم حالش بد بشه؟؟زئی:
هیچی معلوم نیست ییبو، ممکنه بهتر یا بدتر بشه...+یعنی هیچ کاری نیست که بشه براش کرد؟!!
زئی مردد ولی با آرامش گفت:
در واقع یه کارهایی میشه کرد ولی تضمینی نیست که ژان رو درمان کنه، فقط ممکنه به بهتر شدن حالش کمک کنه...ییبو با اضطراب ولی مطمئن جواب داد:
+مهم نیست زئی... هر چی هست بگو انجامش میدم!زئی:
اگر قبل از اینکه دیر بشه، صاحب یکی از مارکها بمیره، یه مارک محو میشه و دیگه تنش از بین میره، اینطوری احتمالا دیگه حال ژان بدتر نمیشه ولی خب دلیل هم نمیشه که بهتر بشه...هایکوان متعجب گفت:
=بمیره؟! امکان نداره! ما که نمیتونیم بکشیمش!چنگ خیره به نقطه نامعلومی گفت:
×چرا نتونیم؟!هایکوان با چشمهای گرد شده به چنگ نگاه کرد و گفت:
=جدی که نمیگی؟!! میخوای بکشیش که داداشت رو نجات بدی و بعدشم بری زندان؟!!!این بار ییبو جواب داد:
+کسی قرار نیست بره زندان!=منظورت چیه ییبو؟
ییبو رو به هاشوان گفت:
+زنگ بزن به وزیر یانگ!هایکوان کلافه گفت:
ییبو داری چیکار میکنی؟ دیوونه شدی؟! من میفهمم که چقدر نگران جفتتی و چقدر احساس خطر میکنی، ولی این راهش نیست! ما آدمکش نیستیم!ییبو با نگاه سردی رو به هایکوان گفت:
+برام مهم نیست گِه... خودم اون عوضی رو پیدا میکنم... اونوقت یا من زنده میمونم یا اون...هایکوان تکخنده تمسخرآمیزی کرد و گفت:
=عالی شد!!! پس فقط قصد قاتل شدن نداری! همزمان میخوای خودکشی کنی!! واقعا فکر میکنی ژان همچین چیزی میخواد؟؟!سانگ نگران رو به زئی پرسید:
÷اگر... یه وقت... ییبو بمیره... چه اتفاقی میافته؟!زئی:
نمیتونم با اطمینان بگم ولی... احتمال این هست که با محو شدن مارک ییبو از گردن ژان، مارک بتا تثبیت بشه و ژان جفت اون بتا بشه...
YOU ARE READING
I'M YOUR ALPHA
אנשי זאבهر امگایی آرزوشه جفتش رو ملاقات کنه. یه جفت قوی که مراقب امگا و تولههاشونه. احتمالا یه آلفا جذاب و قدرتمند. اما چی میشه اگه جفت امگای داستان ما اونی نباشه انتظارش رو داشته؟! کاپل: ییژان ژانر: درام، فانتزی، امگاورس، اسمات ***توجه*** این داستان برد...