7.یونگی من

203 42 12
                                    


ترجیح میدم رو موتورم نشسته باشم و به خدا فکر کنم تا اینکه تو کلیسا بشینم و به فکر موتورم باشم!

The Wild One🎬

___________________________

یک ساعتی از تموم شدن مراسم میگذشت ، تهیونگ و جیمین هرکدوم سوار موتور خودشون شده بودن و از چند متر دورتر از جمعیتی که هنوز ایستاده بودند ، منتظر یونگی بودند...
جیمین حوصلش سر رفته بود ، کلاه کاسکت مشکی سبزش رو از روی پاش برداشت و به دسته ی موتورش آویزون کرد و گفت :

_اصلا میذارن همراه ما بیاد؟

تهیونگ که به ورودی نگاه میکرد ، با صدای جیمین از فکر خودش بیرون اومد و گفت :

+میدزدیمش!

جیمین یهو بلند شد و گفت :

_فردا هم تیتر اول اخبار میشیم ! مین یونگی بعد از اینکه جایزه کوفتی رو برنده شد ، دزدیده شد !! این همه طرفدار اینجا وایستادن ، چه فکری با خودت کردی؟

+جیمین چقدر برای همه چیز نگرانی ؟ آخرش اگه نذاشتن با ما بیاد ، میدزدیمش دیگه! این دیگه تهشه!

_خب باشه !چرا وحشی میشی؟ یه زنگ بهش بزن ببین کجاست ؟ چرا نمیاد ؟ خسته شدم!

تهیونگ که از غر زدن های پسر بزرگتر خسته شده بود ، گوشیش رو از جیب شلوارش ، بیرون اورد و توی لیست شماره هاش ، یونگی رو پیدا کرد و بهش زنگ زد :

_هوم؟

+مثل همیشه بی حوصله !

اجازه نداد یونگی مورد محبتش قرارش بده پس سریع سوالش رو پرسید:

+هیونگ کجایی؟

پسر بزرگتر توجهی به سوالش که جوابش مشخص بود ، نکرد و سوال خودش رو پرسید:

_بیرون خیلی شلوغه؟

تهیونگ دوباره نگاهی به اطراف انداخت و با دیدن جمعیت ، سوتی کشید و گفت :

+آره خیلی !

یونگی گوشی رو از گوشش فاصله داد و گفت :

_کیهیون هیونگ ، تهیونگ میگه بیرون خلوته ! میتونیم بریم؟

تهیونگ که هرچقدر فکر کرد یادش نیومد کی این حرف رو زده ، گوشی رو از گوشش فاصله داد و با تعجب به اسکرین سیاهش نگاه کرد :

+من اینو گفتم؟

یونگی با صدای آرومی که فقط خودش میشنید ، جوابش رو داد :

_دهنتو ببند!

صدای منیجر یونگی به گوش تهیونگ رسید که داشت جواب هیونگش رو میداد :

+یونگی بیرون هنوز شلوغه ! یکم دیگه صبر کن میریم !!

تهیونگ ریز میخندید ، جیمین که بهش زل زد بود ، پرسید :

[ Lantan ]Where stories live. Discover now