چرا بخاطر اینکه یک هیولام باید عذرخواهی کنم؟ مگه کسایی که منو به هیولا تبدیل کردن از من عذرخواهی کردن؟
Tokyo Ghoul 2014🎬
_________________________________کمکم کن !
تهیونگ خندید ، دستش رو بالا آورد و روی صورت جونگ کوک کشید ، اجزای صورت پسر کوچیکتر زیر نگاه سنگین تهیونگ در حال آتیش گرفتن بودند ، سرش رو عقب کشید :
+عادت نداری بدون ماسک باشی؟
تهیونگ گفته بود ، ولی اون که از چیزی خبر نداشت...
_تهیونگ شی!
+ساختیش مادتو؟
_نه !
پوزخند صدادارش سکوت خونه رو برای چندثانیه شکست و دوباره سکوت حاکم اونجا بود...
+چی صدات میکردن ؟ جی کی ؟
جونگ کوک آب دهنش رو قورت داد و جواب سوال تهیونگ رو داد :
_اوهوم!
+یه سالی هست که فهمیدم جی کی مخفف جونگ کوک بوده ...
_من نمیتونستم اسمم رو بگم !
+صورتت چی ؟؟
_هویتم باید مخفی میموند!
پوزخند بعدی ...
+پس الان چرا داری تو خیابونای سئول قدم میزنی؟
_کمکم کن بعدش جواب همه سوالاتت رو میدم!
تهیونگ در یخچال رو باز کرد و بطری آبی رو برداشت ، درش رو باز کرد و سر کشید ، تا آخرین قطره های آب توی بطری رو هم وارد حلقش کرد ، عرق روی کمرش نشسته بود ، هوای خونه برای نفس کشیدن دو نفر زیادی کم بود...بطری رو سمت جونگ کوک پرت کرد و گفت :
_گمشو بیرون!
جونگ کوک بطری که تو بغل افتاده بود رو روی میز گذاشت و گفت :
_تنها راه نجات دادنت نزدیک شدن من بهت بود !
پوزخند سوم !!
تهیونگ از آشپزخونه خارج شد ، حتی نمیدونست پسر کوچیکتر از کجا فهمیده که اونرو شناخته ، حتی اسم واقعیش رو هم جیمین بهش گفته بود ... از روز های توی سوله هم فقط تصویر گنگ و ترسی که از ناکجا اومده بود ، باهاش مونده بود...دوباره روی کاناپه نشسته بود اما اینبار کل خونه روشن بود...و جونگ کوکی که توی آشپزخونه تنها مونده بود...بیرون اومد ، روبه روی تهیونگ روی مبل تک نفره ای جا گرفت و شروع به حرف زدن کرد :
+هویتت لو رفته بود وی !
"وی" اسمی که تو همه ماموریت ها همراهش بود ، آخرین ها همیشه تلخ و دردناک اند ، آخرین بوسه ، آخرین آغوش ، آخرین نگاه ...
مثل مسافری که چمدون خاطره هاش توی هواپیمایی مونده که آتیش گرفته ، آخرین ماموریت وی با شکست همراه بود ، شکستی که دردش هنوز بعد دوسال همراهش بود ....
DU LIEST GERADE
[ Lantan ]
Fanfiction[ فرشته هم وسط جهنم بزرگ شه ، عوضی میشه ولی ذاتش هنوز فرشتست...تو جنست خاکه نه آتیش.. تو محیط دورت سمی بوده که سمی شدی... تو تغییر نکن ، من بخاطر تو تغییر میکنم زمان و مکان ، مرگ و زندگی بهشت و جهنم ، آب و آتیش سدیم و اکسیژن باعث انفجاره... ولی تو...