گریه نکن، هیچکس اهمیتی نمیده.
فقط کافیه بخندی و اونوقت همه بهت حسودی میکنن.The Black Dahlia 2006🎬
_______________________________________تو اینجا چه غلطی میکنی جونهو ؟؟
جونهو بیخیال بود و تمام استرس اون لحظه رو فقط جونگ کوک حس میکرد...اینکه جیمین اون رو توی اون وضع دیده بود ... خجالت میکشید ، اگه فقط به تهیونگ میگفت ... سرش رو پایین انداخت اصلا نمیخواست به چیزی فکر کنه ...
جونهو ، پسر کوچیکتر رو از روی خودش کنار زد و لباسش رو مرتب کرد ، عرق روی پیشونیش رو پاک کرد..
+همیشه بد موقع مزاحم میشی جیم!
_با جونگ کوک چیکار داری جونهو ؟؟
الان جیمین از جونگ کوک دفاع کرده بود؟ واقعا توقع این رو نداشت...جونهو خوب میدونست که جیمین چه قدر دلش میخواد از جونگ کوک انتقام بگیره و این دفاع کردن از اون پسربچه آخرین چیزی بود که باید اتفاق میفتاد ...
+این رفتارت جدید بود
دستی به موهاش کشید و روی یکی از مبل های خونه " کیم تهیونگ " لش کرد ، جیمین سمتش رفت و بازوش رو گرفت و بلندش کرد و به عقب هلش داد
_گمشو بیرون
جونهو خندید ، دست جیمین رو از خودش جدا کرد و با پوزخند به جونگ کوک نگاه کرد
اول به جونگ کوک و بعد به عضو خودش اشاره کرد و رو به جیمین گفت :
_ خودش که راضی بود ، ندیدی چطوری مثل هرزه ها میخواست ارضام کنه ، تو چرا جوش میزنی؟
جیمین چشماش رو از جونهو گرفت و به جونگ کوک داد .... قرار نبود انقدر ضعیف باشه ، باید میفهمید دلیل این ضعف چیه...
+باشه حالا گمشو بیرون
_چندبار تکرار میکنی پارک؟؟
+تا وقتی که از اینجا گم شی بیرون !
_نه صبر کن ، قراره باهم چیزای هیجان انگیز ببینیم..
به بدنش کش و قوسی داد و ادامه داد :
_داریم بهش نزدیک میشیم جیمینی
آشنایی تهیونگ و جونهو برای جونگ کوک قابل درک بود اما جونهو با جیمین و این طرز برخوردش اصلا حس خوبی نداشت .... اونا از کجا همو میشناختن ؟
جونهو گوشیش رو به تلویزیون وصل کرد و ویدیوی لایوی رو پخش کرد....
ویدیو یه جایی از بین خبرنگارهایی بود که دور یونگی رو گرفته بودند ، روی صورت یونگی زوم شد اما چند ثانیه بعد ، جهت فیلمبرداری عوض شد و یه مرد دیگه رو گرفت ، فاصله فیلمبردار با مردی که از بالای ساختمون با اسنایپر وایستاده بود و منتظر شلیک بود ، زیاد بود اما جیمین میتونست قسم بخوره که اون لوله تفنگ به سمت یونگی بود ...
YOU ARE READING
[ Lantan ]
Fanfiction[ فرشته هم وسط جهنم بزرگ شه ، عوضی میشه ولی ذاتش هنوز فرشتست...تو جنست خاکه نه آتیش.. تو محیط دورت سمی بوده که سمی شدی... تو تغییر نکن ، من بخاطر تو تغییر میکنم زمان و مکان ، مرگ و زندگی بهشت و جهنم ، آب و آتیش سدیم و اکسیژن باعث انفجاره... ولی تو...