23.مشتاق دیدار

106 25 47
                                    

از کجا میدونی که توی همین لحظه، تو همون کسی هستی که یک ثانیه پیش بودی؟

Perfect Blue 1997🎬
______________________________________

دستش رو از دست پسری که سر تا پا مشکی پوشیده بود بیرون کشید ....

_تو کدوم خری هستی دیگه؟؟

پسر جوابی بهش نداد و سعی کرد دوباره دستش رو بگیره و اون رو با خودش ببره ...

یونگی عصبی سرش داد زد :

_هی میفهمی چی میگم ؟؟ پرسیدم (مکث کرد و دنبال حیوونی گشت که این آدم مشکی پوش عزیز رو که از بین جمعیت نجاتش داده بود رو صدا زده بود و به محض پیدا کردنش ادامه داد ) کدوم خری هستی؟

هیچ قسمتی از صورتش مشخص نبود و چشماش زیر کلاهی که پوشیده بود مخفی بود ، دست انداخت تا کلاهش رو برداره که پسر سرش رو عقب کشید....

به پسر پشت کرد تا برگرده به همونجایی که بوده اما اون دستش رو گرفت و دوباره دنبال خودش کشید...

یونگی الان به عنوان یه آیدل داشت دزدیده میشد؟ یا میتونست از توانایی هایی که داشت برای محافظت از جون خودش استفاده کنه ؟ ... اصلا اون بادیگارد ها به چه دردی میخوردن که تو تمام اون مدت نفس کشیدن رو براش سخت کرده بودن ولی الان که بهشون نیاز داشت معلوم نیست کجا بودن؟؟

توی خیابون دنبال پسر کشیده میشد تا به موتور مشکی ای ، رسیدند...

صبر کن....

اون موتور

یکم

نه

خیلی آشنا بود

اون لعنتی .....

پسر رو صدا زد :

_تهیونگ؟

پسر کوچیکتر از حرکت ایستاد ، دست هاش شل شده بود اما باید یونگی رو سریعتر از اونجا دور میکرد ...

ممکن بود اون آدم هایی که جونگ کوک میگفت هنوز دنبالشون باشند :

+هیونگ خواهش میکنم دنبالم بیا ، بعدا توضیح میدم باشه؟؟

یونگی با شنیدن صدای تهیونگ و مطمئن شدن از اینکه جونش در خطر نیست و در صورت نیاز میتونه دهن بقیه رو سرویس کنه ،  سری تکون داد و همراهش سوار موتور شد...

________________________________

[ فلش بک - روز قبل - خونه تهیونگ - ساعت ۲۳:۳۰ ]

تا اینجا به تهیونگ خوب نزدیک شده بود ، نمیدونست همین قدر هم کفایت میکنه یا نه ؟؟ اون داروی کوفتی رو بهش میدادند یا باز هم مجبور بود تحمل کنه...

جونهو بهش خبر داده بود که قراره فردا ماشین یونگی رو بفرستن هوا و بهتره که تهیونگ خبر داشته باشه تا برای محافظت از هیونگ عزیزش از خونه بزنه بیرون

[ Lantan ]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang