هیچ چیز فریبنده تر از یک واقعیتِ آشکار نیست.
- آرتور کانن دویل، نویسنده و پزشک انگلیسیهمزمان با خارج شدن از خانه، نفس عمیقی کشید و به بخاری که از دهانش خارج میشد نگاه کرد. دمای هوا بسیار کم بنظر میرسید؛ اما همچنان به سردی پنج سالِ گذشته نبود.
سیگار را بین لبانش گذاشت و دستهایش را درون جیب کت فرو برد. بغض کهنهای که برعکس لوئیس، هرگز رهایش نمیکرد را پایین فرستاد و لبهایش لرزیدند؛ مطمئن نبود بخاطر هوای پاریس است یا چیز دیگری!
و روحش.. دوباره میخواست به عقب برگردد، به زمانی که احساس کرد همسرش بالاخره درحال علاقهمند شدن به اوست!
لندن - یازدهم اکتبر، سال هزار و نهصد و چهار
- هکتور بلند شو ساعت از هفت گذشته!
حینی که دور کمر همسر جوانش را با بازوهایش احاطه میکرد به سختی پلک های خسته و نیازمند خوابش را از هم فاصله داد.
- چرا اجازه نمیدی یکم دیگه بخوابم لوهان؟
علی رغم دید ضعیف و تارش، میتوانست ببیند که لوهان سرش را پایین انداخت و لبخند خجالت زدهای زد. باعث شد سهون برای هزار و هفتمین بار حس کند زندگیاش یکی از نمایشنامه های ویلیام شکسپیر است.
- دیروز دورهی کارآموزیم تموم شد، امروز قراره برای اولین بار من رو به صحنهی جرم واقعی ببری.
با شنیدن هیجان و شادی حقیقی در صدای لوهان، بعد از خمیازهی شلوغی سر جایش نشست و دقیق تر به همسرش نگاه کرد. با کت شش دکمهای و شلوار سورمهای رنگ، جلیقه سفید، پاپیون و کلاه هومبورگ مشکی بر تخت نشسته بود. مشتاق عصای روی پایش را تکان میداد و خیره به چشم های سهون نگاه میکرد.
- اصیل ترین نجیب زاده ها هم نمیتونن به زیبایی همسرِ هکتور ویلسون باشند. چیزی خوردی ویستریای من؟
بار دیگهای گونه های برجستهاش رنگ گرفتن و آخرین تلاهایش برای حفظ ارتباط چشمی شکست خورد.
- نه، صبر کردم باهم بریم پایین.
حین دست بردن و نوازش گونهی نرمش لبخند محوی زد.
تصور اینکه لوهان با وجود بیدار بودنش تنها حمام سادهای رفته و بعد پوشیدن لباس هایش منتظر بیدار شدن سهون بود قلبش را به تکاپو میانداخت. نماد روی عصای در دستش، کاملا لایق اوست و این همیشه یه حقیقت غیر قابل انکار باقی میماند.
YOU ARE READING
Harvey Dossier
Fanfiction¬Fiction: Harvey Dossier "پروندهی هاروی" ¬Couple: HunHan ¬Genre: Romance, Smut, Historical (1900s), Mystery, Criminal ¬Writer: YanHuan ¬روزهای آپ : یکشنبه برههای از سالهای امپراتوری ادوارد هفتم در بریتانیای کبیر، زمانی که توماس، سایه مرگ بر...