- هفده نیزه با دستهای شبیه به صلیب، از خونریزی مشخصه که بعد از فرو کردن در بدن مقتول دوباره بیرون کشیده شده و بعد از آغشته کردن به نمک دوباره درون زخم رفته.
آب دهانش را قورت داد و ناخنهایش بیشتر کف دستش را رد انداختند.
همسرش با اخمی روی صندلی کنار تخت نشسته بود و هرچه میدید را میگفت تا کارآگاهان حاضر در آنجا، یادداشت کنند.
حس خوبی به صندلی نداشت و دلش میخواست عزیزش را از آن دور ببرد.باور نمیکرد توماس چقدر بیرحم است، تا اینکه یکی از مقتولینش را در فاصله اینچنین نزدیک ملاقات کرد.
حالت تهوع امانش را بریده بود و میخواست تمام صبحانهاش را پس دهد. انگار صحنهای از کتابهای جنایی که دور از چشم اشلی در کتابخانه میخواند را مقابلش گذاشتهاند.
- دستیار من حواسش هست؟ نامهرسان بیرون منتظره، میشه بازجویی از اون رو انجام بدی؟
به نرمی پرسید ثانیهای زمان برد تا لوهان متوجه شود منظور سهون، خودش است.
نگاه ترسیدهاش را سمت او داد و دید چهرهای که لحظاتی پیش جدی و متمرکز بودند، حالا اطمینان میبخشیدند.- بله.. بله حتما.
به محض خروج لوهان، از صندلی بلند شد و گره اخمهایش برگشت. قتل اینبار در شهر خودشان اتفاق افتاد و هیچ راه فراری از آن نداشتند.
کنار همکارش رفت که پشت به دوربین ایستاده بود؛ بنظر میرسد منتظر اشاره است تا زیر پارچه برود و عکاسی کند.
- جاناتان از موقعیتهای مختلف جسد تصاویری ثبت کن، باید قبل از نشر خبر اداره باشیم.
—————————————
همزمان با رسم قطره اشک بر روی زمین با نوک انگشتش، نیزهی مرطوب به خون را درون کیسه نمکی که به رنگ سرخ در آمده بود غلتاند. سعی کرد با صاف کردن کمرش، از درد کتفهایش بکاهد.
- به هکتور ویسلونِ ما خیلی نزدیک نشدی؟
خطاب به پسر همراهش گفت و از جا بلند شد. سمت تخت خواب بزرگی رفت که ملحفه هایش دیگر سفید نبودند.
در ابتدا مجبور شدند با طنابهایی چارلز را ببندند تا اینقدر تقلا نکند؛ اما بعد از نیزهی دهم برای دست و پا زدن دیگر جانی در تن نداشت.
مایع سرخ در گوشهی دهان نیمهبازش خشکیده بود و خیره به سقف، فقط پلک میزد. پوستش از کف مرمری اتاق هم روشن و سفید تر بهنظر میرسید.
YOU ARE READING
Harvey Dossier
Fanfiction¬Fiction: Harvey Dossier "پروندهی هاروی" ¬Couple: HunHan ¬Genre: Romance, Smut, Historical (1900s), Mystery, Criminal ¬Writer: YanHuan ¬روزهای آپ : یکشنبه برههای از سالهای امپراتوری ادوارد هفتم در بریتانیای کبیر، زمانی که توماس، سایه مرگ بر...