- این معامله خیلی عادلانهست، افسر هیل!
اسلحهی طلایی را در دست عرق کردهاش محکم کرد. ضربان قلبش آنقدر هوار کنان ادامه دارد که حتی به درستی صدای آن هاروی حرامزاده را هم نمیشنید.
روی شقیقهای که هر شب بر آن بوسه میزند جای اسلحه محکم بود و نوک تیز خنجر در شانهی عزیز کردهاش فرو رفته؛ اما تنها کاری که میتواند کند هدف گرفتنی بیهوده است.
چشمهای ترسیده و بدن خشک شدهی او وجودش را چنگ میزد.
- مزخرف نگو، ما امشب چیزی از شاهدخت نگرفتیم و فقط..
فریاد از درد لوهان ادعای الیور را متوقف کرد و نفسشان را بند آورد. دستهای سهون مثل پاهایش بیحس شدند و اسلحه در دستش سنگینی میکرد، حتی نمیتوانست شلیک کند چرا که توماس کاملا پسرک او را سپر خود ساخته است.
با فشار چاقو لوئیس را وادار به زانو زدن کرد و خود نیز پشت سرش، نشست. خیره به دستهای نحیف لوهان که پایین کتش را میفشردند، دندانهایش از فشار روی یکدیگر به درد افتادند.
باریکهای از خون روی لباس سفید لوهان نقش داشت و سهون متوجه نمیشد چرا الیور انقدر خونسرد است.
آرتور با تلاشهای زیاد الیزابت سر جایش ثابت ماند و مثل سایر فقط اسلحهاش را سمت هدف گرفت؛ اما الیور، حتی دستهایش هم مشت نبودند.باید چه میکرد؟ البته که مدارک را تمام و کمال تحویل توماس میداد و هیچ کوفت دیگری ذرهای اهمیت نداشت، تیری در پای مخالفان میزند حتی اگر الیور یکی از آنها باشد؛ اما میترسید، از اعتماد به آن شیطان حرام لقمه میترسید.
در کل سی سال زندگیاش، یکبار هم اینچنین اسیر وحشت نشده بود.حتی زمانی که برادر شش سالهاش را در رودخانه درحال غرق شدن دید یا وقتی چیزی نمانده بود که خواهر بزرگترش از بالکن سقوط کند.
رعب هرگز با شدتی همچو الان به هکتور حمله نکرده بود چرا که حالا تمام زندگیاش در دستان بیرحم ترین قاتل موجود، هراسان است.
- هرچی بخوای بهت میدم توماس.. فقط بگو، من چطور باید بهت اعتماد کنم؟
برخلاف هراسی که مثل پیچک تمام اعصابش را احاطه کرده، با صدای رسایی فریاد زد.
مردی که نیمی از صورتش با شنل پوشیده شده بود هومی گفت و افراد پشت سر هکتور، گفتار جمعی زمزمهواری آغاز کردند.
آنها هم به اندازهی توماس شیطان صفت بودند که میخواستند همه چیز را همینگونه رها کنند؛ در نظرشان نهایتا قاتل لوهان را میکشت! پارهی وجود سهون را!

KAMU SEDANG MEMBACA
Harvey Dossier
Fiksi Penggemar¬Fiction: Harvey Dossier "پروندهی هاروی" ¬Couple: HunHan ¬Genre: Romance, Smut, Historical (1900s), Mystery, Criminal ¬Writer: YanHuan ¬روزهای آپ : یکشنبه برههای از سالهای امپراتوری ادوارد هفتم در بریتانیای کبیر، زمانی که توماس، سایه مرگ بر...