Part "24"

26 7 8
                                    

هجدهم نوامبر، بیش از یک هفته از مرگ دومین عضو کنگره سیاست‌مداران انگلستان می‌گذر‌د.

دیوان عالی از حجم شکایاتی که مردم مال‌باخته هر روزه داشتند، عاجز شده بود. حتی شاکیان گالراد هم همچنان می‌آمدند و پرونده خیلی از آنها، به آسانی بسته نمی‌شد. در ذهن هیچکس نمی‌گنجید که دو تن از دیپلمات کشور، این چنین مفسد باشند.

هیچ شخصی از سایر اعضای مجلس انگلیس اجازه خروج از شهر خودش را نداشت. ادعا می‌کردند درحال بررسی صحت کار و هویت آنان هستند؛ اما درواقع حقیقت این نبود، فقط این‌گونه بنظر می‌رسید.

عوام فقط توماس هاروی را داشتند.

از نگهبان کاخ تا وزیر اعظم، همه ناگهان متحول شده و میل کمک به رعیت را در خود نشان دادند. هر چند روز در میان بساطی از میهمانی غذا در پایین شهر توسط یکی از اشراف برگزار می‌شد.
متکبر ترین ها هم درحال اهدای لباس و پارچه یا جواهرات و سکه بودند.

بطور مضحکی همه‌ی آنها ادعا دارند جرمی مرتکب نشده‌اند که نگران خون‌ریزی توماس هاروی باشند، کمک به فقرا صرفا میل شخصیشان است.

یک قاتل تنها با دو فقره قتل خشونت‌آمیز توانست در یک ماه عدالتی هرچند پر ریا و موقتی؛ اما اجرا کند. خنده دار بود که ثروتمندان شهرشان نه از امپراتور و نه حتی از هر خدایی که خودشان می‌پرستیدند؛ بلکه فقط از مرگ هراس ‌داشتند.

چارلز هم از آن افراد مستثنا نبود. او بعد از پانزده سال، وقتی دید نمی‌تواند در سال نو دخترکش را ببوسد و هدیه‌ی مورد علاقه‌اش را در دستان کوچکش بگذارد، تازه به یاد آورد که خانواده‌اش چقدر مذهبی بودند و لقب با ایمان ترین اشراف‌زادگان را داشتند.

همان شبِ آتشین، باعث پیدایش این مقدار از تاریکی در زندگی‌اش بود.

قفل دست‌هایش را محکم‌تر کرد و به پیشانی‌اش چسباند. خودش هم نمی‌دانست برای کمک به مجسمه مسیح مقابلش التماس می‌کرد یا طلب بخشش.

حتی خدایانی که مادربزرگش آنها را" بخشنده‌ترین" صدا می‌زد هم از اشتباه او نمی‌گذشتند.

چه گناهی بالا تر از سوزاندن تمام خانواده‌اش در کلیسای خصوصی‌شان؟ کوچک‌ترین برادرش فقط شش سال داشت.
به علاوه، این آخرین گناه او نبود.. بلکه اولینشان بود.

————————————————

میز صبحانه توسط هر چهارنفرشان نادیده گرفته می‌شد. تئودور ترجیح می‌داد همراه با مطالعه جنگ ژاپن و روسیه، چای بنوشد.

Harvey DossierOnde histórias criam vida. Descubra agora