"Chapter 6"

1.4K 352 196
                                    


اینم از قسمت شیش.
من که دارم هرروز اپ میکنم پس حداقل کامنت زیاد بزارین و ووت بدین❤️✨

درکل دوست ندارم که ریدر هارو منتظر بزارم پس چپتر هارو از قبل اماده میکنم ووت و کامنت زیاد بزارین تا انگیزه ی بیشتری برای نوشتن به داستان خوب داشته باشم

~~~

همونطور که داشت خودش رو میتکوند و اثار خنده روی لب هاش بود به لویی نگاه کرد که کلافه و درمونده پایین یک درخت نشسته و خودش رو جمع کرده.

اون موجود بامزه پایین درخت نشسته بود و پاهاش رو توی خودش جمع کرده بود و توی فکر بود.

"اوه بیبی ناراحت نباش حالا مگه چی میشه که بفهمن؟ ببین من خودمم نمیدونستم من فقط حدس زدم تو خودت لو دادی همین، خودت اشتباه کردی نباید به من میگفتی."

"تو با الفاوویس لعنتیت مجبورم کردی و فورمون هاتو ازاد کردی اشغال" لویی گفت و کلافه اهی کشید.

"من الفای ی امگای اصیل زادم لویی معلومه که قدرت هام روی الفا ها و بتا ها هم جواب میده" هری با تک خنده ای گفت و به لویی که پایین درخت نشسته بود نزدیک شد. دستش رو مقابلش دراز کرد و ازش خواست کمکش کنه بلند بشه اما لویی با بی اهمتی دست هری رو کنار زد و بلند شد اما دوباره صدای خنده ی گوش خراش هری رو شنید.

"جز خندیدن کار دیگه ای هم بلدی استایلز؟" لویی با حرص گفت.

"اره مثل اینکه تورو مجبور به کاری کنم این لذت بخش تر از حرص دادنته شاید."

"من باید بمیرم تا حاضر بشم مجبور به کاری که تو میگی بشم هری."

"بعدا میفهمیم مجبور میشی یانه لاو." هری با تک خنده ای گفت.

لویی دوباره به هری نزدیک شد و‌جدی بهش نگاه کرد." دارم دوباره ازت میخوام. دارم دوباره خواهش میکنم که به کسی نگی بتام. لطفا؟"

لویی با حالت درمونده ای گفت و کلافه به هری نگاه کرد.

هری لبخندی زد و سرش رو تکون داد.

"باشه ولی ی شرط دارم لویی." هری گفت و لویی پوفی کشید.

"چه شرطی؟"

"الان مراسمه انتخابیه مخصوص لونای پکه. من میرم و به مراسم میرسم و بعد از تموم شدنش فردا میای خونم. راس ساعت ده صبح."

Fake Alpha [L.S]Where stories live. Discover now