"Chapter 65"

1.5K 305 1.1K
                                    

هاییی
حالتون چطوره؟

کاور رو دیدین؟ دو عدد پیشی رو مشاهده مینمویید😔 عاشق فرند شیپ این دوتام😭

بریم برای قسمت جدید

230 votes
1000 comments
4000 words

~~~

زین با دیدن لویی که داشت با ولع پیتزا می‌خورد خودش هم گشنه‌ش شد و یک تیکه پیتزا برداشت تا بخوره.

قضیه از این قرار بود که لویی ساعت دوازده شب رفته بود بخوابه ولی یک ساعت بعدش دوباره بیدار شده بود، چون گشنه‌ش بود و دلش مرغ سوخاری با سیب زمینی زیاد و پیتزا می‌خواست.

پس از روی تختش کنار رفت و به سمت تیلور و زین که هنوز توی نشیمن بودن و نخوابیده بودن رفت.

"گایز؟ بنظرتون الان فست فودی‌ای بازه توی پک؟"
لویی با خجالت پرسید، بخاطر همین داشت اروم درخواست می‌کرد.

تیلور و زین که بخاطر این لویی روبروشون قند توی دلشون اب شده بودن گفتن:
" نه ولی من وسایل پیتزارو توی خونه‌م دارم، می‌رم میارمش اینجا با تیلور درست می‌کنیم."
زین گفت و از سرجاش بلند شد.

تیلور با لبخند به دوستش نگاه کرد که خجالت کشیده بود.

زین وقتی که وسایل رو اورده بود و با تیلور داشت یک پیتزای بزرگ ساعت یک شب درست می‌کرد، لویی هم توی اشپزخونه پیششون نشسته بود و داشت بهشون نگاه می‌کرد و گاهی هم از کالباس‌ها ناخونک می‌زد.

"سس تندش رو زیاد کنین و فلفل توش زیاد بریزین!"
لویی گفت و اب دهنش رو قورت داد.

لویی بالای سرشون ایستاده بود و داشت نظارت می‌کرد.

تیلور باشه‌ای زیر لب گفت و از سس کاری‌ای که دم دست داشتن یک لایه رو پر کرد.

"خوبه؟"
تیلور پرسید.

"نه بیشتر بریز از اون سسه هم بریز که دونه‌های درشت داره..."
لویی با گشنگی گفت.

اون‌ها بعد از یک ساعت پیتزاشون اماده شده بود و حالا توی نشیمن بودن و داشتن با همدیگه پیتزا می‌خوردن.

زین حالا با دیدن جوری که لویی داشت از پیتزاش گاز می‌زد، ملچ ملوچ می‌کرد و قورت می‌داد گشنه‌ش شده بود و اون هم مشغول خوردن شده بود با اینکه اصلا گشنه‌ش نبود ولی پیتزاشون خیلی بزرگ بود! اگر نصفش هم لویی می‌خورد یعنی دوتا پیتزا رو خورده و نصف دیگه‌ش به اندازه‌ی دو تا پیتزای دیگه بود.

زین با دیدن لویی که هنوز تیکه‌ی پیتزای توی دهنش رو نخورده بود ولی یک تیکه‌ی دیگه برداشت، سریع‌تر جووید و زبونش رو گاز گرفت و اشک توی چشم‌هاش جمع شد.

Fake Alpha [L.S]Where stories live. Discover now