های🦋🌱
حالتون چطوره؟
این قسمت 5800 کلمهس
تصمیم دارم تعداد کلمات هر قسمت رو به 5000 تا 6000 برسونم که فف زودتر تموم بشه. بخاطر همین ممکنه که طول بکشه اپ کردنم.
ووت هم همون200
کامنت رو زیاد تر میکنم چون شرط ووت رو خیلی وقته هم کمش کردم و ثابت مونده که زیاد منتظر نمونین
کامنت هم 1000امیدوارم از خوندن این قسمت هم لذت ببرین💗✨
~~~
شاید بگن هرروز با دیروز فرق میکنه، درست هم میگن، از نظر اون هر روز از دیروز فاکداپ تره.
ولی با اتفاقای متفاوت...
زندگی ثابتی داشت، تا اینکه قدم به قدم از پلهها پایین اومد و به تونل رسید.
از توی تونل، یه مکان جدید داشت بهش دست تکون میداد.
و اون مکان جدید با تمام قشنگیهاش ترسناک بود!
یک نفر هست که اون مکان جدید رو براش ترسناک میکنه...
هرگز نمیخواد این اتفاق بیوفته.
هیچوقت...اما خودش و نیازهایی که داره چی میشه؟
نیازهای سرکوب شدهش چی میشن؟
همیشه نیازها سرکوب میشن، اینقدری سرکوب میشن که تو تسلیم میشی، ولی در اخر احساسات خاموش شدهی تو، از تو دور میشه، اونقدری دور میشه که تو اصلا حواست بهشون نیست تا اینکه دوباره به تو برمیگردن، تو اونها رو میبینی و دوباره احساسشون میکنی.
اون احساس غیر اشنا دوباره به تو برمیگرده تا بهت بفهمونه تو کی هستی!
نه میتونست توی خونه بشینه و با هری ملاقات کنه، نه جرعت داشت بره مکان مورد علاقهش و با اش دیدار داشته باشه.
برای همین بود که مکان مورد علاقهش رو به هیچکس نشون نمیداد، برای اینکه اولین نفری که به اونجا بیاد و یک اتفاق بیوفته تا همیشه هروقت که به اونجا میرفت به یاد اون اتفاق میافتاد.
نمیدونست نیاز داره تا تصمیم جدید بگیره یا اینکه بره یک مکان جدید پیدا کنه.
ولی اون لباسهاش رو دراورد و شیرجهی سریعی توی دریاچه زد.
سردی تمام اب و غرق شدن کاملش توی دریاچه باعث شد که از توی افکارش بیرون بیاد.
CITEȘTI
Fake Alpha [L.S]
Fanfiction-Complete- "برای انتخاب لونا دیگه وقتی ندارم. تو جفت مقدر شده ی منی اهمیتی نمیدم اگر یه الفا یا هر کوفت دیگه ای تو حق نداری این تصمیم رو بگیری که نمیخوای لونا باشی." "من الفام و الفاها نمیتونن جفت بشن. در ضمن من به جفت های مقدر شده اندازه ی فاک هم ا...