"Chapter 100"

1.3K 266 2.6K
                                    


درود بر اساتید محترم،

ضمن قدرانی در فلاپ کردن قسمت قبل، خردسند نیستیم.

ولی من همچنان اپ کردم، چون ووتا به شرط رسیده بود؛اما این قسمت هم فلاپ کردین می‌رم می‌گیرم می‌خوابم😭

حالا که من کمر بستم به تموم کردن فف چرا همکاری نمی‌کنید؟

ده نه قسمت دیگه می‌بندمش پرونده رو، همکاری کنید دیگه...

و اینکه این قسمت اگر جایی ک*دستی داشت اگر کامنت نخورده بود زودتر بهم بگین که درستش کنم قبل از اینکه کامنتا بهم بخوره.

7110 words
215 votes
2k comments

پایبند باشید☔️

~~~

درخت های زیگ‌زاگی، زمین نفرین شده، اسمون بدون تابش، غریزه گرگ بهترین راهنماست.

راهی رو که اومده بود رو برگشت، به پشت سرش نگاهی انداخت.
اینجا هیچ شباهتی به جنگل خودشون نداشت.

گرگ قهوه‌ای توی مه بین درخت های بدون برگ تنها ساقه‌های لرزون و بلند قامت گیر افتاده بود.

هیچ صدایی جزء سکوتی دلهره اور جنگل مرده رو پر نمی‌کرد.

گرگ بین درخت های زیگ‌زاگی که شاخه ها اونقدری بلند و باریک بودن که اسمونی تاریک رو نمایان می‌کردن.

هیچ تابشی توی این جنگل نبود، هیچ نوری از بین درخت ها عبور نمی‌کرد، درخت های مرده مانع سر سختی برای اسمون بودن.

اونقدری مه جلوش رو گرفته بود که گرگ با توجه به غریزه‌ای که نمی‌دونست از کجا نشأت می‌گیره درحال قدم گذاشتن روبه جلو بود.

صداها توجه خالی بودن، اسمون بدون تابش زمین رو خالی از سکنه، پنجه های گرگ رو به مقصدی نامعلوم هدایت می‌کرد.

نیرویی اون رو به مقصدی می‌کشوند با چشم های مشکی و پوستی تیره با زمزمه‌ی
' غریزه‌، غریزه، غریزه.'

Fake Alpha [L.S]Where stories live. Discover now