"Chapter 7"

1.4K 330 245
                                    

هاییی اینم از قسمت جدید امیدوارم دوستش داشته باشین

کامنت های قسمت قبل خوب بود میشه این قسمت هم به ۱۰۰کامنت برسونین؟ ووت ها کمه پس حداقل کامنت بزارین تا نظرتون رو راجب داستان بدونم

~~~

وقتی لویی و تیلور به خونه ی هری رسیدن لویی در نزد و اول چشم هاش رو بست و دوتا نفس عمیق کشید.

"خودت رو کنترل کن تومو. خودت رو کنترل کن که نمیکشیش."

چشم هاش رو باز کرد و نفسش رو بیرون داد. تیلور که منتظر مونده بود تا لویی امادگی پیدا کنه بعد از چند ثانیه کلافه شد.

"خب در بزنم؟"تیلور گفت و منتظر جواب موند.

لویی یک نفس عمیق دیگه ای کشید.

"در بزن...ببین بهم قول بده که نزاری بزنمش باشه؟ نمیخوام دستامو الوده کنم."

"خدای من باشه لویی نمیزارم بزنیش ولی نمیدونم اون چطوری میزاره که تو اینقدر باهاش بد حرف بزنی یا بد تر از اون بزنیش مگه الفای پک نیست؟" تیلور دوبار زنگ در رو زد.

"اون عوضیه، من فقط در مقابل اون نمیتونم خودمو کنترل کنم وگرنه هرکسی رو که ببینم که نمیزنم. تو نمیدونی اون چقدر عوضیه و البته رو مخه." لویی سمت تیلور گفت و بعد برگشت و به در نگاه کرد.

"خودت رو کنترل کن تومو وقتی میبینیش یه مشت وسط اون صورت چندشش نزنی خودت رو کنترل کن."

بعد از چند ثانیه در باز شد و چهره ی مشتاق هری معلوم شد.

"اوه هی گایز حالتون چطوره؟" هری گفت و در رو باز تر کرد تا بیان داخل.

"سلام هری." تیلور جواب هری رو داد و بعد لویی پشت سر تیلور وارد خونه شد.

هر سه به سمت نشیمن رفتن و هری با لبخند روی مبل مقابل اون دو نفر نشست.

"خب من میخواستم فقط حرف بزنم لویی چرا تیلور رو با خودت اوردی؟" هری با لحن رو مخش گفت و به لویی نگاه کرد.

"هیچی میخواستم در برابر من از تو دفاع کنه." لویی سعی کرد لبخند بزنه اما ناموفق بود.

"چرا؟؟ مگه میخوای چیکار کنی؟"

"هیچی شرطو بگو کار دارم."

"چیکار داری لویی بست نبود دوروز غیب شدی؟" تیلور با اخم پرسید.

تیلور هنوز یادش نرفته بود که چقدر دنبالش گشته بود اون دو روز غیب شده بود و توی این دوروز تیلور همه جارو با نگرانی گشته بود و روز سوم عصبانی تر از هروقتی بود.

Fake Alpha [L.S]Where stories live. Discover now