+ته : برای همین بهم بی محلی میکردی
نمیدونستی چجوری بهم اینارو بگی
تو ک تقصیری نداشتی ...
_کوک : ولی بازم گفتن این حرفا سخت بود
خیلیم سخت بود
+ : شنیدنشم خیلی سخت بود
_ ته میگم الان ک همه چیز میدونی ...
الان که دیگه استرس ندارم چجوری باید اینارو بهت بگم
عوووم ...
خب من خیلی بد باهات حرف زدم
هنوزم نسبت بهم حسی داری ...
+ اگر بگم دارم بازم بهم میگی برات مهم نیس
_ نه این دفعه صورتتو میگیرم و خشن ترین شکل ممکن میبوسمت
+ چند دیقه گنگ نگاهش کردم و بعد گفتم " پس چرا شروعش نمیکنی؟
_ تو مطمئنی ؟
+ هیچوقت انقدر مطمئن نبودم ...
_ با این حرفش آروم رفتم سمتش نگاهم به چشماش بود صورتش آروم گرفتم و کنار گوشش گفتم :
ابن اولین باری نیس که میبوسمت ..
نمیدونی اون دفعه چقدر جدا شدن از این توت فرنگیا برام سخت بود
ولی الان قرار اون شبم جبران شه ....
آروم بوسه های ریز کوچیکی رو از کنار گوشش شروع کردم تا کنار لبش و وقتی رسیدم به لباش نگاشون کردم ..
و بعد لب پایینش گرفتم و شروع کردن مک زدنش ...
و بعد از چند تا مک دیگه یکم ازش جدا شدم و به چشماش نگاه کردم ....
آروم بودن...
زیادی آروم.....
و این دفعه اون بود که بوسمون شروع کرد ......
........................................
^ جیمین : وایسا ببینم ته
همه اینایی ک گفتی فقط تو یه روز اتفاق افتاده .....
یه جورایی قبولش سخته ....
+ خودمم هنوز باهاش کنار نیمدم ولی خوشحالم جیمینی ...
هنوز به این که بهش نگم مامانم عادت نکردم
با این که از همه بیشتر اذیتم کرد و عذابم داد هیچوقت نتونستم بهش جز مامان چیزی بگم و برا این از خودم متنفرم ...
ولی الان میدونم ک اون مامانم نیس ....
^ ته میدونم اون مادرت بوده و این حرف درست نیس ولی مامانت خیلی ضعیف بوده ...
اگر خودش نمیکشت ...
اگر تو رو ول نمیکرد
تو انقدر سختی نمی‌کشیدی
انقدر اذیت نمیشدی.....
اگر ....
+ جیمین اینارو بهت نمیگم چون اون مامانمه ....من حتی هیچی ازش یادم نمیاد
ولی قضاوتش نکن ...
هیچکس جای اون نبوده
کی میدونه این ک رو تن بچت ک از قضا تنها کسی هست ک تو زندگیت برات مونده جای کتکای کس دیگه ایو ببینی و نتونی کاری کنی چه حسی داره ....
اره حق با توعه شاید اگر بود الان همه چی بهتر بود
ولی شاید دیگه نتونسته تحمل کنه ....
^ باشه ته من دیگه در این مورد چیزی نمیگم .....
ولی جدی جدی الان جونگ کوک دوست پسرته؟
+ این یکی از همش باورش سخت تره
ولی اره هست
^ ته برات خوشحالم
YOU ARE READING
Thank you for keeping my life
Fanfictionکاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی: نامجین-یونمین- هوپوی ژانر : انگست - درام - رومنس- اسمات جونگ کوک گفت: فکر نمی‌کردم سیگار بکشی آخه هنوز سنت قانونی نشده ... برگشت و دید همون کسیه که با نگاه اول قلبش مال اون شد... جواب دادم : سن فقط یه عدده میتونم ادمایی...
