برای راحتی کار، 6 چپترو توی 4 چپتر با کلمات بیشتر تقسیم کردم.
این پارتارو آهسته و دقیق و صبورانه بخونید چون هم مهمن و هم سنگین. عجله ممنوع!
~طرفای ده صبح بود و بعداز جمع شدن افتضاحی که بکهیون و چانیول بهمحض برگشتن باهاش مواجه شده بودن، حالا زن روسی که موهای بلند مشکی و اندام خوشفرمی داشت با درآوردن کت چرمش اجازه داده بود بازوی زخمیشو پانسمان کنن و حالا توی سالن پذیرایی با تیشرت سفیدش روی مبل نشسته و زیرچشمی به محافظای متعددی که گوشهگوشه عمارت بودن نگاه میکرد.
ولودیا نوکس، یه رقصنده تو اواخر دهه بیستسالگیش از یکی از کلابای برتر بود که دلیل اینجا بودنش حالا دیگه کاملا آشکار شده بود. هویت بقیه خدمتکارای تازهوارد رو تایید کرده بودن و بعداز فهمیدن اینکه ربطی به این موضوع نداشتن، بکهیون برای غرامت لغو قراداد، بهشون چک داد و ازاونجایی که موزانایت به افراد بیشتری نیاز نداشت، با درخواست همکاری برای فاش نکردن این موضوعات، اونارو فرستادن که برن.
حالا چانیول کنار مبلی که بکهیون روش نشسته بود سرپا ایستاده و با اخم غلیظی به عکسها و برگههای آزمایش روی میز نگاه میکرد. اینبار حتی سهون هم با شنیدن خلاصهی ماجرا، بدون اینکه کسی منعش کرده باشه ابتدای راهروی اتاقش که به سالن میخورد ایستاده و بهشون نگاه میکرد چون این واقعا مهم و جدی بود. میوما با نگرانی برای اربابش، سینی قهوه رو روی میز گذاشت و کاپ پراز شکر رو جلوی پسرجوون گذاشت اما بکهیون بعداز مدت طولانی که فقط جفت دستاشو روی صورتش گذاشته بود، اونارو برداشت و گفت:
-چند وقته؟
ولودیا که خال مشکی کنار چونهاش داشت و نگاهو به خودش جذب میکرد، قرار نبود از نفرت نگاهش کم کنه و با صراحت جواب داد:
-پنجماه پیش...تو همون کلابی که کار میکنم.
-فکر کردی این برگهها کافین؟
-مهم نیست باور کنی یا نه چون من حاضرم هزار بار دیگه هر آزمایش کوفتی بدم تا ثابت کنم تخم کثیف اون مرتیکه زندگیمو سیاه کرده!
بکهیون چیزی نگفت و ولودیا با انداختن پاش روی پای دیگه با همون جسارت ادامه داد:
-همون دفعه اولی که با بیبیچک فهمیدم حاملهام واسه آزمایس DNA اقدام کردم چون تو اون کلاب من فقط یه دنسرم و با آدمای انگشتشماری میخوابم پس...کندن چند تار از موهاشون واسه دوتا آزمایش کار سختی نبود.
نگاه بکهیون ناخواسته رو برگههای بینشون شامل آزمایشها و سونوگرافی برگشت. ولودیا گفته بود که فقط یکبار با ادوارد خوابیده و ازاونجایی که اون مرد همیشه فقط به همون کلاب میره، ولودیا مطمئنه جز با خودش همون یبار، با هیچکس نخوابیده. درواقع خواسته بود بگه همخوابیشون از روی مستی و حال بد ادوارد بوده چون اون مرد حتی حین سکس مدام از نامزد خودش حرف میزده و بعداز هم هیچی یادش نبوده؛ اما آیا این قراره حس خوبی به بکهیون بده؟ بکهیون فقط یبار با ادوارد به کلاب رفته بود و این زن رو که دور همسرش میچرخید دیده بود بااینحال ولودیا حالا روبهروش نشسته بود و با کشیدن دندوناش روهم ادامه میداد:
ESTÁS LEYENDO
Undertaker (COMPLETED)
Fanfic✫چانیول، یه بوکسر زیرزمینی 35 سالست که تو روسیه همه به اسم رایان میشناسنش و از بعد تصادف پارسالش، دنبال گذشتش و شخصی که از بعد تصادف فراموشش کرده میگرده. ✫بکهیون، بهترین بالرین و پاتیناژکار 28 ساله روسیهست که به جز رنگ موهاش، انگار صورت و لحن و رف...