سلام سلام
خب، میدونم امروز یکشنبه ست و دوشنبه نیست ولی از چند ساعت دیگه تا چهارشنبه ساعت ۶ خیلی خیلی سرم شلوغ میشه و خب، گفتم یهو یادم میره ... پس امروز آپ میکنم.
این هم ادامه قسمت قبلی که خیلی منتظرش بودید (خنده شیطانی)
---------------(灬º‿º灬)♡♡(ӦvӦ。)
کریس یهو گفت:"اینطوری که نمیشه. من و تو فقط بعد تایم کاری میتونیم هم رو ببینیم اگر اینطوری بشه، نصف بیشتر هفته رو هم از دست میدیم."
جونمیون بهش نگاه کرد و بعد گفت:"قربان، میتونم خلاف قوانین عمل کنم؟"
متعجب نگاش کردم و گفت:"لطفا به ما نگاه نکنید."
و بعد سریع بلند شد و روی کریس خم شد و محکم بوسیدش...صبر کن ببینم. الان چی شد؟ جونمیون، تو تایم کاری، جلوی من، کریس رو بوسید؟ واو!!! حتی بهم فرصت نداد چشمام رو ببندم. لعنت بهش چرا حتی بدم هم نیومد؟ وقتی از کریس جدا شد، با دهن باز گفتم:"واو!"
خیلی عادی نشست و گفت:"وقتایی که اینطوری میشه، واقعا کنترل کردن خودم سخت میشه."
به کریس گفتم:"کریس فکر کردم بعد یه عمر دوست دختر و دوست پسر داشتن، یکم منلی تر باشی. الان که من میبینم، جونمیون صد در صد تاپه!"
جونمیون با خنده گفت:"مگه شما خلاف این فکر میکردید؟"
کریس با ناراحتی گفت:"جون!"
جونمیون خندید و گفت:"قربان برای زمانهایی که تایم کاری نیست چکار کنیم؟"
با خنده گفتم:"بهش میگم با من زندگی کنه."
کریس متعجب گفت:"تو که بدت میومد با کسی زندگی کنی؟"
-:"الان قضیه خیلی فرق داره کریس. و خب، قبلا چانیول یک شب هم خونه من خوابیده و خیلی مشکل ندارم."
متعجب نگام کرد و جونمیون گفت:"عزیزم، تو همیشه به حرفهای من شک میکنی و این درست نیست!"
متعجب نگاش کردم و گفتم:"چی؟"
کریس گفت:"هیچی. حرف خصوصی بود."
با اخم نگاش کردم و گفت:"اصرار نکن رو من جواب نمیده."
نوچی گفتم و گفتم:"جونمیون، چانیول رو صدا میکنی؟"
از جاش بلند شد و بعد از باز کردن در گفت:"یول، میشه بیای؟"
با اینکه جلوی من کریس رو بوسیده بود، با اینحال، وقتی به یول من میگفت یول، حرصی میشدم. کریس آروم گفت:"حسودی نکن، یول برای خودته."
و خندید. با بهت نگاهش کردم و گفتم:"چرت نگو."
با خنده بهم نگاه کرد و وقتی که چانیول اومد، بهش اشاره کرد و گفت:"پسرت اومد."
VOCÊ ESTÁ LENDO
Similar BUT differenT + After Story (completed)
Fanficآدمها دو دسته ان: یا فکر میکنن خوششانسن یا بدشانس. ولی یه دسته سومی هم هست که کلا معتقده چیزی به اسم شانس وجود نداره اونم وقتی که خودت میتونی به همه چی برسی و آویزون شانس شدن فقط وقتت رو میگیره. و وقتی دو نفر توی یک شرایط هستن، و یکی جزو دسته اوله...