با حس رایحه تلخی که متعلق به جفتم بود بیدار شدم و مطمعنن خیلی ترسیده بود، چشامو درد اتاق گردوندم و اونو در حالی که گوشه تخت جمع شده بود و به تاجش تکیه داده بود و سرش رو زانوش بود دیدم..
_جیمینی!
سرشو بلند نکرد، بلکه بیشتر رو زانوش فشارش داد
به سمتش رفتم و سرشو با دوتا انگشتم بالا آوردم و بله.. داشت گریه میکرد
_چرا گریه میکنی؟
+ک..کوک ار.. وم .. باش...
_جیمین چرا داری گریه میکنی؟
عصبی صدامو بردم بالا که گریش شدت گرفت و ازم فاصله گرفت
جانگکوک آروم باش، اون جفتته! خوی الفایی لعنتیتو کنترل کن!
نفس عمیقی کشیدم و بقلش کردم، هنوزم عصبانی بودم ولی اولدیت آروم شدن امگام بود... کمی که آروم شد از خودم جداش کردم و با لحن جدی ازش پرسیدم
_جیمین چیشده؟
بدون حرفی گوشیشو بهم داد و صفحه پیامیو باز کرد
(*بزودی همو میبینیم امگای من!)
زمان پیام برای شبی بود که رفته بودیم خونه پدرم، پس برای همین اونروز رایحش ضعیف شده بود! چرا بهم نگفت؟
(*دوست دارم واکنش آلفاتو وقتی بدستت آوردم ببینم!)
خونم بجوش اومده بود!
+توکه.. نمیذاری.. نه؟
_چرا بهم نگفتی جیمین؟
الان نمیتونم به اینکه اون ترسیده یا شکه شده فکر کنم، الان فقط برام اعتمادیه که امگام به آلفاش نداره مهمه...
_اصلا منو آلفای خودت میدونیی!؟؟
+ک.. کوک
از اتاق اومدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه، بهتره الان تو این وضعیت کنارش نباشم...
چون نمیخام عصبانیتمو سر جفتم خالی کنم
هرچی رو اپن و میز بود و با داد وحشتناکی پرت کردم رو زمین
_لعنتیییی!!!
+کووووککک... بس کننن !
_برو تو اتاق تا بلایی سرت نیوردم جیمین
+نمیرم
با چشمایی که مطمعنن از خشم قرمز شده بودن و فرومون هایی که تلخیشون کل خونه رو پرکرده بود به سمتش برگشتم و تو چشمای لرزونش نگاه کردم
_برو تو اتاق مجبورم نکن کاری کنم که بعدا پشیمونی داره، الان عصبانیم!
به سمتم چند قدم اومد و تو یه وجبیم وایساد
دست نرمشو رو گونم گذاشت...
رو نوک پاش بلند شد و مماس روی لبم زمزمه کرد
+بذار آرومت کنم!
و لباشو رو لبام گذاشت و منم باهاش همراهی کردم، این با بوسه های قبلیمون فرق داشت، داشتم وحشیانه میبوسیدمش... اینکه بگم با قرارگرفتن لباش رولبام آرامش نمیگیرم دروغ گفتم...
بلندش کردم که پاهاشو دور کمرم حلقه کرد، روی اپن گذاشتمش و روش خیمه زدم
________________18+_________________
با متوجه شدن اینکه نفسش کم اومده ازش جدا شدم و سرمو تو گردنش فرو کردم و شروع به لاوبایت گذاشتن کردم، دستمو تو لباس گشادش داخل فرستادم و سینه هاشو لمس کردم که صدای نالش بلند شد...
سریع لباساشو در آوردم و دوباره روش خیمه زدم، با صدای نالهها بیشتر تحریک میشدم... اینبار نمیتونستم خودمو کنترل کنم!
شلوارمو از پاهام کندمو دیکمو روی سوراخ خیسش که از روان کننده پر شده بود تنظیم کردم...
با فشار یه ضرب واردش کردم که با جیغی به پشتم جنگ انداخت، بدون تعلل شروع به ضربه زدن کردم و اشکاشو با دستم پاک کردم
_بیبی... باید.. تنبیه... بشی.. تا.. دیگه.. چیزی از... آلفات.. پنهون نکنی.. شت!
+اههه.. درد.. دارههههع!!!
مسیرشو تغیر دادم و با شدت بیشتری کوبیدم تو سوراخش که لرزی کرد و ناله کشداری از لذت کشید، سرعت و قدرت ضرباتنو بردم و بالا و به همون نقطه ضربه میزدم و حالا ناله هاش از روی لذت بود، لذتی که فقط من میتونستم بهش بدم و اشکاشو از شدت این لذت در بیارم...
با احساس اینکه نزدیکم دستمو دور دیکش حلقه کردم و بعد چند تا ضربه تو دستم اومدم و منم داخلش ارضا شدم..
________________18+_________________
+اههه... کوک!
_جانم؟
+خابم میاد..
بدون اهمیت به لباسهایی که پخش و پلا بودن و تقریبا اپن به گند کشیده شده بود برآید استایل بغلش کردم و بردمش تو اتاق و گذاشتمش روی تخت...
چشماش نیمه باز بود و داشت منو نگاه میکرد
از داخل کمد شلواری برداشتم و تنم کردم و لباس خاب خودمو که خیلی راحت بود گرفتم و داشتم تن جیمین میکردم که آخی کرد و کمرشو گرفت
+زدی نصفم کردی کوک!
پوزخندی بهش زدمو بلاخره لباسو بهش پوشوندم و کنارش دراز کشیدم که خودشو کشید تو بغلم و منم با کمال میل دستامو محکم دورش حلقه کردم
+آرومی؟
_آره
+قهری؟
_نه
+کوک...
به چشماش که با حالت پاپی شکلی بهم زل زده بود نگاه کردم و بله کم آوردم...
_جیمین، ازین به بعد هر اتفاقی که به تو مربوطه باید ازش خبر داشته باشم.. اوکی؟
سرشو تکون داد و خودشو بیشتر تو بغلم فشار داد
+دوست دارم الفای مغر.. ور...
_منم همینطور امگای شیطون!
ولی انگار یکی قبل ازینکه جوابشو بشنوه به خاب رفته بود.....
با صدای زنگ گوشیم بیدارش شدمو با اخم بدون اینکه چشامو ازهم باز کنم و موچی تو بغلمو تکون بدم گوشیو جواب دادم
_بله...
+جانگکوک... همین الان خودتو برسون!ووی حساسه نه؟ 😂

YOU ARE READING
ALFA ✔️
Fanfiction༆𝐂O𝐌𝐏𝐋𝐄𝐓𝐄𝐃༄ 《 _از جونم چی میخای جئون؟؟ من فقط یه بتای کوفتیم!! +پس چرا رایحه داری؟ 》 چیمیشه اگه تاوان اشتباه پدر رو پسر پس بده؟ کاپل : جیکوک _ نامجین _ تهگی ژانر : امگاورس _ طنز _ مافیا _ اسمات🔞 _ عاشقانه