تیونگ با ترس و لرز، چنلو رو داخل تیوپ شنای بادی و کوچیک توی وان قرارداد و جهیون دستش رو به داخل فرو برد تا دمای آب رو چک کنه: تیونگ بذار خودش تیوپو بگیره.
تیونگ با نگرانی نگاهش کرد: یهو سر نخوره..
جه سرش رو تکون داد: نه این تیوپه تو کمرش گیر میکنه.
چنلو که با شادی داشت دستاشو بهم میکوبید،فریاد کوتاهی کشید و تلاش کرد خودشو از بین دست تیونگ بکشه بیرون.
تیونگ نفسش رو بیرون داد و قبل از اینکه جه بتونه جلوش رو بگیره، وارد وان شد و روبهروی چن نشست: آخیش.. الان دستامو برمیدارم.. بیا.. خوبه؟
جه با چشمای گرد بهش نگاه کرد: با لباس؟!
اردک پلاستیکی رو به سمت پسرک هل داد و لبخندی به چنلویی که درحال کوبیدن دستش توی آب بود زد: دربیارم؟! خب بعد خودمم دوش میگیرم دیگه..
جهیون بعد از برداشتن وسایل موردنیاز چن از توی قفسه، روی چهارپایهی کوچیکی که کنار وان قرار داشت نشست.
تیونگ با انگشتش به آرومی آب رو جابهجا کرد: ببین چه باحاله.. چنچن، کف درست کنیم؟ جه یکم از اون شامپو رو بریز تو وان لطفا.
جهیون مطیعانه انجامش داد و تیونگ با خنده به چن نگاه کرد که با کنجکاوی حبابهارو دنبال میکرد: ببین چه خوشگله.. خوشت میاد؟ بوشم خوبه.. توتفرنگی و بادوم.
جه به آرومی کمی از آب رو روی کمر چن ریخت و تیونگ کمی از شویندهی بدن مخصوص رو کف دستش ریخت: وقت سابیدنه.. نه شوخی کردم، فوقش یکم قلقلکت بشه. بیا نزدیک ببینم.. کیوتچهی من! ای خدا لپای قرمزشو ببین.. به همین زودی گرمت شد؟؟
به آرومی انگشتای کوچیک پسرک رو توی دستش گرفت، کفمالیشون کرد و جه به قیافهی خوشحال چن چشم دوخت: خوش میگذره؟
تیونگ اردک پلاستیکی رو به چن داد: معلومه که میگذره.. دو نفر بیستچهاری در امر خدمترسانی بهم حاضرن که از قضا یکیشون بهترین مامان-بابا-عموی دنیاست.. مگه میشه خوش نگذره؟
نگاهشو به جه دوخت و اون هم که با شنیدن لقبی که پسرک بهش اعطا کرده بود حسابی کیفور شده بود، لبخندی زد.
لبهای تیونگ کشیده شدن و سرشو برگردوند تا بقیهی بدن چن رو بشوره. وقتی کارش تموم شد، دستشو دراز کرد تا شامپوی سر چن رو ازش بگیره، اما متوجه شد جهیون هنوز داره بهش نگاه میکنه، با همون لبخند مهربون و همون فرورفتگی بانمک داخل گونههاش.
مشتی آب رو به صورتش پاشید: آقای محترم؟! هِلو؟
جهیون که غافلگیر شده بود، تکون محکمی خورد و از پشت عینک خیسش بهش نگاه کرد: یاااا!
تیونگ دستای کفیش رو با حالت تهدیدآمیزی به سمتش دراز کرد: جانم؟ بله؟ بفرمایید؟
جه با آرامش از جاش بلند شد و دستشو به سمت دوشی دراز کرد که بالای سرش قرار داشت: مگه نمیدونی هیچوقت نباید روی عینک یه نفر آب بپاشی؟
تیونگ سرش رو بالا آورد و با دیدن دست جهیون روی شیر آب، مظلومانه نگاهش کرد: به جون باباآدم نمیدونستم.
جه خم شد و به دقت توی چشماش نگاه کرد تا درستی حرفشو بسنجه و پسرک که ته دلش ترسیده بود که اونو ناراحت کرده باشه، دستاشو بالا آورد: چینجا.. قسم خوردممم! به جون باباآدمم!
جه که دربرابر ستارههای توی چشماش کاملا بیدفاع بود، اعتراض کرد: تو که نصفت خیسه دیگه چه فرقی میکنه واست؟
تیونگ سرشو کج کرد: آقای جانگ لطفا کاریم نداشته باش!
جهیون اومد جوابش رو بده که چن پرید وسط حرفشون و جیغی کشید. تیونگ با خنده به سمتش خم شد و گونهاشو بوسید: باشه. همه توجه من مال شما. بفرمایید. خوبه؟ راضی هستید؟
چن دستاشو به سمت جهیون دراز کرد و با ذوق سعی کرد اسمش رو بگه، اما اصوات نامفهومی که غالبا صدای "ژ" میدادن از دهنش خارج شدن. اما پسرک بالاخره بعد از چندین تلاش ناموفق، تونست حرف "ج" رو تلفظ کنه.
تیونگ با حیرت بهش نگاه کرد: همین الان.. تو اولین کلمهات رو گفتی؟!
جهیون که هنوز اتفاقی که افتاده بود رو باور نمیکرد، برای مطمئن شدن به تیونگ چشم دوخت و پسرک مچش رو گرفت و تکون داد: اسمتو گفت! گفت جه!
جهیون توی بهت موند و تیونگ دستای چن رو گرفت: عشق من.. حرف زدی! تو حرف زدی!!! وای به جهیون حسودیم میشه.. ای وای کف نره تو چشمت.. بیا ببینم!
جهیون اما با دستهای آویزونش نزدیک وان ایستاده بود و به نقطهای نامعلوم خیره شده بود. قلبش سرگردون توی سینهاش میتپید و با این حس غریبه بود. چنلو از بین تموم کلمههای توی دنیا، اسم اون رو انتخاب کرده بود و حالا احساس میکرد مسئولیتی که داشته، چندین و چند برابر شده. چشمهاشو به پسرک کوچیکی دوخت که توی وان داشت آببازی میکرد و طبق معمول، نیشش تا حد ممکن باز بود. انگار نه انگار که ثانیهای پیش یکی از بهیادموندنیترین لحظات زندگیش رو رقم زده بود. حرکت قطرههای آب توی چشماش کند شدن و به چنلو چشم دوخت که داشت به دقت به حرفای تیونگ گوش میداد.
- نه، فقط شوکه شده. اون تورو خیلی دوستت داره، میدونی که؟ اون جدا تورو دوستت داره و مطمئنم خیلی خوشحاله که اولین کلمهای که گفتی، اسم اون بوده.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
2 𝐑𝐨𝐦𝐞𝐨𝐬
Hayran Kurguروایتی از زندگی، عشق و بار سنگین روی شونه هامون. *تمام شده* Couple: Jaeyong, Nomin Genre: Drama. Psychological