چیرن سری تکون داد
-حق با توعه... اه خیلی بد توضیح دادم... الان باید یه عالمه سوال داشته باشید...بعد هم نفس عمیقی کشید و در جواب سوال شیچن گفت
-نه... وانگجی مثل تو نیست...در حقیقت.. همیشه بعد از اون شخص از اجدادمون توی خانواده ای که از نسل اون بود همیشه دو پسر متولد میشدند... که یکیشون میتونست باردار بشه...
وانگجی یکم فکر کرد و پرسید
-پس با این حساب...عمو شما هم؟چیرن اروم سرش رو به معنی اره تکون داد و گفت
-منم همینطورم... منتها من هیچ وقت... با کسی... رابطه نداشتم برای همین بچه ای ندارم...مکثی کرد و ادامه داد
-شیچن... علت دل دردی که هر چند وقت یک بار میگیری هم همین توانایی خاصته... البته الان که یه بچه داری... شرایط فرق میکنه...وانگجی به عموش نگاه کرد و گفت
-عمو شما مطمعنید؟! این اصلا باورش راحت نیست!چیرن سرش رو به معنی اره تکون داد و اهی کشید
-البته... البته که راحت نیست... منم ارزو میکردم حقیقت نداشت! اما داره... نمیخواستم حالا بهتون بگم چون هنوز.. خیلی کم سنید! ولی دیگه چاره ای نیست...وانگجی سری تکون داد و اروم سر جاش نشست...
اگه این واقعیته...پس...
به برادرش نگاه کرد
پس...ازش محافظت میکرد...
چیرن ادامه داد
-توی سفری که چند سال پیش رفتم... زن جوونی رو پیدا کردم که درباره ما و شرایطمون میدونه...و بعد بلند شد و تکه کاغذی رو از زیر یه عالم وسیله بیرون اورد و دست وانگجی داد
-اسمش ون چینگه... اون زن...تنها کسیه که میتونه اون بچه رو دنیا بیاره... شما دوتا باید فرار کنید و برید پیشش... و بعد از اون...اون زن کمکتون میکنه تا ازاد زندگی کنید...
وانگجی و شیچن نگاهی به هم انداختند
-عمو پس شما چی؟چیرن کنارشون نشست و اروم دست هاشون رو گرفت و گفت
-من یکم براتون زمان میخرم.... نگران نباشید... فقط اماده بشید که به زودی باید برین باشه؟ خیلی زود دوباره همو میبینیم...وانگجی و شیچن به هم نگاهی انداختند و چیزی نگفتند...
اما هردو میدونستند که نمیخوان تنهایی فرار کنند...
#
وانگجی اروم توی تایم استراحتش وارد کارگاه شد...
عموش همچنان مشغول کار بود...کنار عموش نشست و اروم گفت
-عمو... میتونم یه تیکه...فلز داشته باشم؟چیرن دست از کار برداشت و با لبخند به وانگجی نگاه کرد و پرسید
-از الان میخوای یکی براش درست کنی؟ اوه البته حق داری...اون بچه اولین برادرزادته... منم وقتی مادرتون برادرت رو باردار بود همینقدر ذوق زده بودم و میخواستم هرچه زودتر اویزش رو درست کنم... بیا اینجا تا یادت بدم...میخوای چه شکلی باشه؟