part 6: مهمانی بزرگ

214 65 15
                                    

LAURENT

Part 6

چند دقیقه ای بود با همان لباس های سنگین سر میز بزرگ قصر تنها نشسته بود. تمام غذاها و دم و تشکیلات آماده ی استفاده شدن بودند اما جز بکهیون هیچکس حضور نداشت.

حتی نفهمید چند دقیقه ی دیگه گذشت که با صدای بلند یکی از خواجه ها که ورود شاهزاده ها و شاهدخت رو خبر می‌داد تازه فهمید این شامِ اشتها آور از چیزی که فکر میکرد مهم تر بود.

چندین مرد خوش قامت و زیبا از سمت چپ وارد شدند و تک دختر زیبایی با لباس دنباله دار بلندی هم به سمت میز اومد.
لازم به معرفی نبود که لباس ها و شیوه ی راه رفتن داد میزد اشرافی و شاهزاده بودند و بس

اما تنها بین اونها لیهون بود که توجهش را کاملا جذب کرد. این غریبه ی آشنا با چشم های مشکی واقعا شایسته به نظر می‌رسید.

هرچند بکهیون جوری شوکه و معذب شده بود که فراموش کرد حتی از جا بلند بشه.

شاهزاده ها با ترتیب خاصی پشت میز نشستند اما همچنان از پادشاه و ملکه خبری نبود.

چشم های زیادی رو روی خودش حس میکرد که جو رو شدیدا آزار دهنده کرده بود بود.

با وجود جو خفقان آور در جواب چشم های افراد پشت میز لبخند معذب و زیبایی به لب آورد و تعظیم کوتاهی کرد که دقایقی بعد با دیدن برادر فراری خودش از ته سالن بزرگ همه چیز رو به کل فراموش کرد و با جهش و بلند شدن ناگهانیش، صندلی زیر پاش تکان های هشدار آمیزی خورد.

هیکل ورزیده و گونه ی خط افتاده ی برادر رو که دید مبهوت ماند و پاها شل شد.
گرچه دل بی قرار تر از این حرف ها بود که به تندی جهید و برادر دور مانده رو به آغوش کشید. قلبش بی وقفه با سرعت می‌کوبید و حیرت زده بود.

+ خدایا جونگین..جونگین.

چشم های فرمانده ی جنگ با دیدار برادرش تمام مدت سرخ به رو به رو خیره بود. مقاومت در برابر این آغوش لرزان سخت ترین کار تمام زندگی می‌نمود.

+ چقدر.. چقدر عوض شدی باورم نمیشه!

حالا چشم های برادر زیبا و فریبنده اش رو لبالب اشک مقابل صورتش می‌دید. جونگین لبخند لرزانی زد.
کار دیگه ای نمیشد انجام داد اون هم جلوی این همه چشم خیره و متعجب.

بکهیون با دلتنگی سوزناک حرف میزد و صورت و قامتش رو وارسی می‌کرد
ناخودآگاه نگاه جونگین برای ثانیه ای به میز شام کشیده شد. روی صندلی یکی مانده به آخر لیهون برخلاف لب ها، با چشم ها لبخند میزد و این قلب فرمانده رو گرم می‌کرد.

Laurent - لورانWhere stories live. Discover now