سلام عزیزای دلم
امیدوارم حالتون چنان خوب باشه که لبتون توی لحظه به لحظه ی زندگی خندون باشهبی مقدمه باید بگم که من پیامای خیلی خیلی قشنگی توی تلگرام ازتون دریافت میکنم و شاهد پیگیریای مهربونتون هستم. بدونید که نسبت بهتون بی توجه نیستم.
اول این که عمیقاً عذرخواهی میکنم که لوران این مدت طولانی متوقف شد و مجبور شدم به حال خودش رهاش کنم
اما این اطمینان خاطر رو باید بدم که دلیل موجهی براش وجود داره که چندان قابل گفتن نیستشخصا تمایل دارم با به پایان رسوندن لوران، یه سرنوشتی از شخصیت هارو بهتون نشون بدم و باید قول بدم که خیلی زود دوباره با دست پر برمیگردم
مطمئنا قرار نیست این داستان اینجا به پایان برسه و من از دنیای نوشتن رخت ببندم
فقط این که خیلی ازتون ممنونم که تا اینجا همراهی و صبر کردید عزیزای دلم
خیلی زیاد دوستتون دارم و تک تک جملات پر محبتتون برام ارزشمنده❤️
انتقادی چیزی داشتید هم گوش میدم❤️
به زودی بر میگردم
ESTÁS LEYENDO
Laurent - لوران
Fanfic- روایت عشق و جنون شاهزاده ی شهوت پرست و عیاشی با حرمسرای مردانه به پسرکی به زیبایی طلوع صبح و برگ گل شبنم دیده ی دهکده ایساتیس. _______________________________________________________ -STORY: Laurent-لوران -COUPLE: چانبک . کریسهو . کایسو -GENRE: رو...