Laurent
Part 4
- زخمش هنوز بسته نشده آرومتر!
از اونجایی که بکهیون تا لحظه ی آخر هم زیر بار حرف فرمانده نرفت، حرف خودش رو به کرسی نشوند و حالا قرار بر این بود چند ساعتی تا به هوش اومدن سرباز زخمی، باهم در ارابه همسفر باشند. گرچه فرمانده راضی به نظر نمیرسید.
کیسه های سنگین نسبتا پر رو بعد از غر زدن ها و وسواس دلسوزانه خوابوندن سرباز داخل ارابه ی طلایی رنگ، دست یکی از سرباز ها داد تا داخل بذاره و حالا خود با دلتنگی ای محسوس داخل مینشست.
تا آخرین لحظه خیره به چشم های سبز استفانی بود که در کاسه ی سرخ رنگ چشم ها میلرزید. حدس این که دختر اشک ریخته و حالا هم از ترس هویدا شدن همان اشک ها حتی پلک نمیزد اصلا سخت نبود.
بعد از تمام این سالها هم خانه بودن، این دوری واقعا چالش بزرگی به نظر میرسید.
با لحن آرامی تا لحظه ی آخر دلگرمی میداد که زود باز باهم ملاقات میکنند اما حالا که وقت تمام شده بود و رهسپار فرانسیس بودند شاید کمی شک کرد و دل لرزید.
قول داده بود دفعه ی بعد با جونگین شانه به شانه پا به فرانسیس میذارند و دیگه به جای نقاشی کردن چهره های بزرگ و سلطنتی سرزمین غریبه، دهکده ی سرسبز و قشنگ خودشون رو به تصویر خواهد کشید.
اما دل که این حرف ها سرش نمیشد نگران و فشرده گوشه ی سینه کز کرده بود.
+ همه آماده اند؟
با صدای تاییدِ هماهنگ سرباز ها در جواب لیهون، ضربه ی محکی به اسب سیاه کوبید. شیهه ی پر غیظی که اسب کشید؛ همه دنبالش به راه افتادند.
سم ها به زمین کوبیده میشد، سبزه ها رو زیر پا له می کرد و گرد و خاک بلند شده، از زمین کنده میشد.
____
از غروب هم رد کرده، نیمه شب بود و همچنان به حرکت ادامه میدادند. بکهیون انقدر خسته و کوفته از تکون های بی وقفه ی ارابه بود که عمیقأ آرزو میکرد که ای کاش تخت تک نفره ی گرم و نرمش در دسترس بود خستگی این چندساعت حرکت بی وقفه رو به در میکرد.
گاهی فکر میکرد اونجا بی حرکت نشسته و حمل میشه با این حال انقدر خسته است! فرمانده و سرباز ها چه وضعیتی دارند؟ اصلا شاید عادت داشتند و تعلیم دیده بودند که انقدر پر قدرت همچنان میتاختند و استراحت رو بر خود حرام کرده بودند.
- نمیشه یکم توقف داشته باشیم؟ بدنم کوفته شده دیگه.
پسرک که تحمل نکرده بود سر بیرون آورده بلند داد میزد.
ESTÁS LEYENDO
Laurent - لوران
Fanfic- روایت عشق و جنون شاهزاده ی شهوت پرست و عیاشی با حرمسرای مردانه به پسرکی به زیبایی طلوع صبح و برگ گل شبنم دیده ی دهکده ایساتیس. _______________________________________________________ -STORY: Laurent-لوران -COUPLE: چانبک . کریسهو . کایسو -GENRE: رو...