Laurent
Part 26
«لیهون»
__________________________________________
آهنگ оне моё всё. داخل چنل a_layali میتونید پیداش کنید.
_________________________________________
چقدر زیبا شده بود.. چقدر بی رحمانه قلبش رو به تپش وا میداشت.
مثل مقام های شاهنشاهی اجازه ی پوشیدن انواع لباس های زیبا و رنگارنگ رو نداشت اما حتی همین لباسی که قصر برای او در نظر گرفته بود هم او را شبیه فرشته ها کرده بود. به هنگامی که تمام نگاه های کوتاه و بلند، اطراف معشوق برادرش میچرخید او درگیر او بود.جونمیون در جشن وظیفه ای جز در کنار شاهزاده دوم موندن نداشت و او صمیمانه خوشحال بود. اینطور راحت تر اورا تماشا میکرد و مراقبش بود.
میدید که جونمیون نوشیدنی ای نمینوشه و بعد از تماس چشمی ناگهانی ای که داشتند دیگه سر بالا نمیاره اما ناگهان با خبری که از طرف یکی از خدمه به گوشش رسید فورا پریشان و مشوش شد. میدید که با چشم به دنبال کسی میگرده اما کریس نه چانیول رو در اون نواحی میدید و نه بکهیون رو.
پیش از این که خودش جلو بره و جویای ماجرا بشه یار و رزمنده ی نزدیکش رو دید که به سمتش می اومد. حالا که دقت میکرد نگاه داخل چشم های او هم پریشان بود. چقدر صورت داغ کرده اش در این لباس ها عجیب بود.
YOU ARE READING
Laurent - لوران
Fanfiction- روایت عشق و جنون شاهزاده ی شهوت پرست و عیاشی با حرمسرای مردانه به پسرکی به زیبایی طلوع صبح و برگ گل شبنم دیده ی دهکده ایساتیس. _______________________________________________________ -STORY: Laurent-لوران -COUPLE: چانبک . کریسهو . کایسو -GENRE: رو...