My crazy mafia

part 5

JISOO

من و رزی سمت ماشین رفتیم می خواستم سمت راننده بشینم اما رزی جلومو گرفت..

رزی:کیم بده من راننده میکنم از بس استرس داری نمیتونی تعادل خودتو حفظ کنی میخوای رانندگی کنی..

جیسو:خوبم رزی میتونم رانندگی کنم..
رزی:کامان جیسو میخوام زنده بمونم ههه و انقدر هم نگران نباش تو باید الان بیشتر از بقیشون قوی بمونی ارسو؟؟

رزی داشت درست می گفت من باید خودمو جمع و جور کنم..
سرمو تکون دادمو حرفشو قبول کردم
سوار ماشین شدیم...
تا مقصد هیچ صحبتی بینمون رد و بدل نشد..
بعد از چند مین به جلو اپارتمان جنی رسیدیم و متوجه شدم سولگی و ایرین هم اومدن..
سریع از ماشین پیاده شدم و سمت دخترا دویدم..

سولگی:جیسو هرچی زنگ درو میزنم درو باز نمیکنه دارم نگران میشه
ایرین:حتی اون گوشیه فاکیشو هم جواب نمیده اونی چیکار کنیم
رزی:کسی رمز در خونه جنی رو داره..؟

هرسه به من نگاه کردن..

جیسو:صبر کنین دخترا فکنم رمز در خونشو یه جایی تو گوشیم ذخیره کردم..

سریع گوشیمو دراوردمو دنبال رمز گشتم..
انقد با گوشی ور رفتم تا بالاخره پیداش کردم..

جیسو:اوکی گایز پیداش کردم بریم بالا

هرسه سریع سمت اسانسور رفتیم و دکمه طبقه خونه جنی رو زدیم و بعد از چند مین رسیدیم..
سمت خونش رفتیم اول دوباره در زدیم اما خبری نبود ..
رمز رو زدیم و وارد خونه شدیم همه جا ساکت بود..
اما چرا در به زور باز میشد..

سولگی:یاح جنی..جنی پاشو
ایرین:خدای من، اونی چ... چ... چرا پشت در افتادی
سریع دخترارو کنار زدم..
ج..جن..جندوکی م..من چ..چرا..اینجا افتاده خدای من ..اشکام شروع به ریختن کردن و نمیتونستم این صحنه رو هضم کنم..
جندوکی من مثل یه بچه گربه کوچولو رو زمین افتاده بود و تو خودش جمع شده بود..
منو سولگی و ایرین فقط با بهت به جنی زل زده بودیم

رزی:فاک به همتون گایز برین کنار ببینم اه..

دیدم رزی سریع سمت جنی رفت و دستشو رو پیشونی جنی گذاشت و چندبار اروم زد تو گوش جنی..

سولگی:بذارین نبضشو چک کنم..

سولگی مشغول چک کردن نبض و نفس جنی بود و من و ایرین فقط اشک میریختیم من مقابل جنی همیشه ضعیف بودم و تحمل درد کشیدن خواهر کوچولومو نداشتم..

سولگی:فاک دخترا جنی نبضش ضعیفه و نفسش از اون ضعیف تر و همینطوری داره عرق میکنه اینجا هیچ امکاناتی ندارم سریع زنگ بزنین اورژانس سریع..

وقتی میخواستیم بلند شیم، که جنی رو ببریم دکتر..
متوجه سایه یه نفر شدیم..
هرچهارنفرمون همزمان سرمونو بلند کردیم با دختری که تو چهارچوب در ایستاده بود فکمون افتاد..