part 31

545 59 71
                                    



چند روزی از بیهوش شدن لیسا میگذشت
علائمش فرقی نکرده بود
همه ی اعضای بلک مافیا نگران بودن
هم نگران لیسا و هم نگران وضعیت جنی
اونا نمیدونستن لیسا تا کی وضعیتش اینطوری میموننه و اونا نگران بودن ، ممکن بود نبود لیسا باعث بشه یانگ یک بلایی سر جنی بیاره
اون جنی رو مقصر میدونست که بین لیسا و یانگ فاصله انداخته و باعث شده لیسا به حرف یانگ مثل قبل اهمیت نده.

اما گروه بلک مافیا قسم خورده برای لیسا بودن
زمان هایی که یانگ ، لیسا رو بخاطر اشتباهاتی که گروه انجام میداد تنبیه میکرد و لیسا اون اشتباهات رو گردن میگرفت تا بقیه ی اعضا آسیبی نبینن
اونا قسم خوردن که تا همیشه از لیسا حمایت و از دستوراتش اطاعت کنن
.
.
.
.
.

تو این چند روز جنی با تمام وجودش از لیسا مراقبت میکرد
اون هرروز لیسا رو با یک پارچه تمیز و خیس بدن لیسا رو میشست ، موهاشو شونه میکرد و چتری هایی که یکم بلند شده بود رو کوتاه می کرد.

مثل همیشه امروز هم جنی از بم بم پارچه تمیز و آب ولرم میخواست.
روی مبل نشسته بود و منتظر بم بم بود
حالا دیگه زخمای کف پاش بسته شده بودن و میتونست راه بره.

جنی بلند شد و سمت پنجره اتاق رفت و پرده هارو کنار کشید.

نور خورشید روی بدن لیسا فرود اومده بود
در اتاق باز شد و بم با وسایل مورد نیاز جنی وارد شد
حالا تو این چند روز اعضای بلک مافیا با جنی صمیمی شده بودن مخصوصا بم بم

بم بم: خانم مانوبان اینم وسایل مورد نیازتون

جنی با حرف بم بم شوکه شده سمتش برگشت و با چشمای گربه ای از حدقه بیرون زده نگاه بم بم کرد

بم بم با دیدن قیافه جنی خنده بلندی سر داد و جنی گیج نگاش میکرد

بم بم:نونا ما و گروه داشتیم فکر میکردیم اگه تو و لیسا ازدواج کنین خب

بم با دیدن قیافه جنی مکثی کرد

جنی با یک ابرو بالا رفته و دست به سینه طوری ایستادن نگاهش رو به بم قفل کرد

با تکون دادن سرش از بم میخواست که ادامه بده

بم بم:خب اگه اینطوری بشه، تو فامیلیه لیسا رو برمیداری یا لیسا فامیلیه تو رو

جنی لبخند خجالتی کنار لبش نقش بست

جنی:اوپا

بم حالا که خندش با اوپا گفتن جنی قطع شده بود و جاش رو به ذوق و شوک و خوشحالی داده بود نگاه جنی کرد

جنی:اوپا، شاید فامیلیه خودمون رو نگهداریم

بم که با اوپا گفتن جنی واقعا به شدت هیجانی شده بود اما با این حرف جنی بیشتر و بیشتر قلبش تند تر تو سینه میکوبید اون منتظر بود جنی شروع کنه دعوا کردن که ازدواج و این چرت و پرت ها چیه اما برعکس شد

My crazy mafia Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang