part 36

618 60 73
                                    


سوم شخص ..

نور تیز خورشید چشمای گربه ای شو اذیت میکرد ..
نمیتونست بخوابه با اینک خسته شد بود ..
کلافه شدو چشماشو باز کرد ؛ بدنشو کش داد تا کوفتگی بدنش از بین بره ..

نگاهی به کنارش انداخت ..
یه پرنسس خوشگل با لبای قلبی شکل کنارش خواب بود ..
با اینکه جیسو کنارش بود اما هنوزم دل تنگش بود ..

یادش به لیسا افتاد
دیشب باهاش خوب برخورد نکرده بود با اینکه لیسا گذاشته بود تا جنی دوباره خانوادشو ببینه ..
تصمیم گرفت بره و از دلش دربیاره ..

یواش از تخت بلند شد ک جیسو از خواب بیدار نشه ..
از اتاق خارج شدو یواش درو بست ..
قصد داشت بره اتاق لیسا ولی نمیدونست اتاق لیسا کدومه ..
تصمیم گرفت بره پایین ..
همین جوری که از پله ها پایی می امد صداهایی رو از اشپزخونه میشنید ..

رفت تا نگاهی بندازه ؛ لیسایی رو دید که تو اشپز خونع داشت اشپزی میکرد
دلش برای صحنه ایی میدید پر میکشید ..
لیسا متوجه حضور یک نفر شده بود ولی به روی خودش نیاورد و ب کارش ادامه داد
جنی یواشکی رفت سمتش و از پشت بغلش کرد ..

لیسا : پرنسس چه زود بیدار شدی ؟

جنی : از کجا فهمیدی منم ؟ اگه یکی بود و بغلت میکرد به اونم میخواستی بگی پرنسس ؟

لیسا خنده ایی کردو دست از اشپزی کشیدو سمت جنی برگشت و دستاشو دوره کمره حلقه کرد ..

لیسا : از اونجایی که من عطر تنه پرنسسمو میشناسم فهمیدم تویی ..

بوسه ایی رو دماغه جنی گذاشت ..

این بار جنی پرسید : چرا اینقد زود بیدار شدی ؟

لیسا : خوب از اونجایی ک تو پیشم نباشی نمیتونم بخوابم تا صب نخوابیدم و اینک تصمیم گرفتم برای پیشی کوچولوم و خانوادش صبونه درست کنم .
.

جنی لبخند دندون نمایی زد و گفت : دلم برات تنگ شده بود .. و ممنون بابت اینکه گذاشتی دخترا رو ..

حرف جنی با صداهایی ک میشنید قط شد ..
از بغلع لیسا بیرون امدو رفت سمت پذیرایی و جیسویی رو دید که با حالت عصبی و نگران جنی رو صدا میزد ..

جنی : چی شده جیسو ؟؟ من اینجام اونی ..

جیسو سریع از پلع ها میاد پایین و جنی و بغل میکنه ..
جنی هم بغلش میکنه و جیسو میگع : کجا بودی ؟ چرا رفتی ؟ میدونی چ قد نگران شدم و ترسیدم ؟؟

در همین حین لیسا از اشپز خونه بیرون میاد و جنی روبه جیسو : امدم پیش لیسا اونی‌نگران نباش چیزی نیست ..

جیسو عصبی شدو سعی کرد صداشو کنترل کنه : پیش این ؟؟ این همونیه ک باعث همه این اتفاقاس ..دوبارع اومدی پیش این ؟؟

جیسو نگاهی به لیسا انداخت و جنی از جلو راهش کنار کشیدو به لیسا هجوم اوردو یه مشت محکم خوراکه صورتش کرد ..

My crazy mafia Where stories live. Discover now