My crazy mafia

part 23 ❌

سوم شخص

دو روز از اعتراف لیسا به جنی گذشته بود.
و هیچ کدوم از اتفاق های اون شب  رو‌ یادش نمیومد
و حتی جنی هم به روی خودش نیاورده بود.

تنها تا جایی که رزی بهش مسیج داده بود رو به خاطر داشت.

لیسا چشماش رو باز کرد و نگاهش به ساعت افتاد که ۸ صبح رو نشون میداد.

به موقعیتش که نگاه کرد متوجه شد پشتش به جنیه پس سریع به سمت جنی برگشت.

چیزی که رو به روش میدید به شدت واسش زیبا بود.

موهای خرمایی رنگی که روی شونه ی یک پوست صاف و براق  و به شدت سکسی ریخته بود.

لیسا محو زیباییه دخترکوچولو ای شده بود که نمیدونست از کی و از چه موقع شده بود همه ی زندگیش.

نور خورشید از راهی مستقیم از پنجره اتاق به تخت میرسید و روی جنی فرود میومد.

این یک ترکیب بی نهایت سکسی ای برای لیسا بود.

اما نور خورشید باعث اذیت شدن جنی میشد و باعث میشد تکون بخوره تا از  نور خورشید فرار کنه اما فایده نداشت.
وقتی جنی ابروهاش به اخم تبدیل شد ، لیسا دستش رو جلوی نور خورشید قرار داد تا سایه دستش چشمای جنی بگیره.

با این حرکت لیسا اخم بین ابروهای جنی باز شد و لبخند بسیار کوچکی کنار لبش نشست

از این حرکت جنی، لیسا لبخند کوچیکی زدو به نظرش اون کیوت ترین سکسی دنیاست.

چند دقیقه ای گذشت تا لیسا کم کم دستش خسته شد
از تخت اومد پایین و سمت پنجره رفت و پرده اتاقش رو کشید

لیسا: واقعا چرا از همون اول به این موضوع فکر نکردم که باید پرده رو بکشم؟!

از وضعیت خودش خندش گرفته بود.

اون خمیازه میکشید و سرش رو میخاروند و همنطوری سمت تخت برگشت.

روی تخت دراز کشید  و  سمت جنی خزید.

براش سئوال بود چرا جنی این چند روز بیشتر از هرموقع دیگه ای سکوت کرده و وقتایی که لیسا باهاش صحبت میکنه جز یک جمله کوتاه حرف دیگه ای نمیزنه.

از پشت جنی رو بغل کرد و بوسه آروم اما عمیقی روی کتف جنی کاشت.

جنی تکون کوچیکی خورد و سمت لیسا چرخید

همنطوری چشم بسته به لیسا گفت:

جنی:کل دیشب کرم ریختی لیسا بهتره بزاری بخوابم اگه میخوای عصبانی نشم.

لیسا لباش رو محکم بهم چسبوند و حتی نفس نمیکشید

ولی چند دقیقه بعد لباش رو باز کرد تا حرفی بزنه اما انگشت اشاره جنی روی لباش نشست و ازش خواست حرفی نزنه.

لیسا دست جنی رو گرفت و بوسه ریزی روی انگشتش کاشت.

جنی چشماش رو باز کرد و با عصبانیت نگاهی به لیسا انداخت.