part 16

610 81 47
                                    

برای صبح الارم گذاشته بودم و با صدای زنگ الارم از خواب بیدار شدم ..

جیسو : آههه این انصاف نیست چقدر بدنم درد میکنه ..

وقتی جنی یادم افتاد سری از تخت بلندشدم و رفتم یه دوش سریع گرفتم ..
قراره اول بیمارستان برم بعدش بوسان .‌.

خیلی سریع کارامو انجام دادم..
بعد بیمارستان مستقیم راه افتادم سمت بوسان ..

جنی هر طور شده باید ببینمت تا دل من اروم‌ بگیره ..

ROSÈ

″فلش بک″

وقتی از خونه جیسو خارج شدم اول یه سر به مادرم زدم ..
قراره با دست راست یانگ ملاقات کنم و باز یه چیزاییو بپوشونم با موقعیتم ..
دیگ‌دارم خسته میشم
یعنی می تونم پران پریا رو پیدا کنم ؟! اصلا زندست ؟!
ولی من قولش رو به مامانم داده بودم که پیداش کنم ..
سوار ماشین شدمو فکرامو دور ریختم این روزا خیلی داره بهم‌ فشار میاد حتی سر قضیه دزده شدنه جنیم دارم عذاب وجدان‌ میگیرم ..

ماشینو روشن کردمو به سمت خونه راه افتادم ..
تقریبا بعد یک‌ساعت به خونه رسیدم و رفتم داخل حیاطو ماشین رو جلو خونه پارک کردم ..

وقتی وارد خونه شدم و چشم به ساعت خورد ..
وقته دارو های مادرم بود ..

رزی : اومااا .. اومااا باز کجایی ؟!

صداش‌کردم‌ولی جوابی ازش نگرفتم مثل همیشه ..

بیشتر اوقات میره حیاط پشتی و جلو استخر میشینه و گریه میکنه ..
تصمیم گرفتم اول اونجا رو نگا کنم ..

و حدسم درس بود همین جا نشسته بود و باز داشت گریه میکرد ..
این جوری دیدنه مامانم منو از پا میندازه ..
هنوز نتونستم به قولی که بهش دادم عمل کنم ..
و این قلبم و بیشتر‌ تو فشار‌‌میزاره ..

رزی : اوما چینجااا .. باز که داری گریه میکنی!

رفتم سمتشو از پشت بغلش کردم ..

اوما : خواهرم ازم‌ ناراضیه اون میدونه دخترش داره عذاب میکشه .. دختره من قشنگه من لطفا زودتر پیداش کن ؛ خواهش می‌کنم ..
رزی : اوماااااا لطفاا گریه نکن پیداش میکنم هرطور شده ..

با حرفی که زد نمی دونستم چی بگم و فقط بغلش کردم و بهش دوباره قول دادم که پران پریاشو براش میارم حتی اگه خودم بمیرم پیداش‌ میکنم ..

حتی اگه اسمون به زمین برسه من باید پران‌پریا رو پیدا کنم نمی زارم مادرم بیشتر از این نابود بشه ..

همین طور که مادرمو بغل کرده بودمو کمرشو نوازش میکردم صدای گوشیمو شنیدم ..

" یجی : برات ادرس محلی که باید بری و میفرستم رأسه ساعت اونجا باش ؛ پدرم نمی تونه بیاد باید خودت بری باهم کارو پیش ببرین تا دیگ بخاطره اون کوچولوی شر پیش نیاد .‌. "

My crazy mafia Donde viven las historias. Descúbrelo ahora