Roseباید یه کاری بکنم مگه نه ؟
این بازی دیگ به تهش نزدیکه ..بعد از مکالمه ایی که با جیسو داشتم نمیتونستم بخوابم و باید ی کاری میکردم ..
دردمم به بی خوابیم کمک میکرد ..
از فاصله نزدیکی بهم شلیک کرده بودن ؛ حتی ممکنه که دنده هام شکسته باشه ..اهی کشیدمو به ساعت نگاهی انداختم نزدیک به شیش صبح بود ..
سعی کردم بلند شم و لباس بپوشم کوتاه و ماسکمو زدم ؛ همه فک میکنن من مردم پس نباید لو برم ..
باید با لیسا صبحت کنم .
یه نامه کوتاه نوشتم و گذاشتم رو میز ؛ ولی مگ دیگ برای جیسو اهمیتی دارم ؟؟نامه رو مچاله کردمو انداختمش اشغالی از خونه خارج شدمو سمت ماشینم حرکت کردم ..
قبل از اینک به سمت خونم حرکت کنم پیامی به لیسا دادم :
"لیسا باید صحبت کنیم تو اولین فرصت بیا خونم"طلوع خورشیدو میتونستم ببینم و از اونجایی که هنوز زود بود تصمیم گرفتم برم جایی تا بتونم شهرو از دور تماشا کنم ..
سیگارمو انداختم زمینو با پام خاموش کردم .
از گوشیم نگاهی به ساعت انداختم و ساعت ۹ صبح رو نشون میداد ..
چند ساعتی اینجا بودم و با افکارم درگیر ..
تصمیم گرفتم تو راه خونه چند تا خوراکی بخرم تا صبونه ایی بخورم ..بعد از یک ساعت خرید کردنو اینا بالاخره به خونه رسیدم ..
خوب من ؛ زیاد اینجا نمیام و کسی به جز لیسا و جیسو از این خونم خبر ندارن پس مشخصن یخجالمم همیشه خالیه ..
راه درازی در پیش داریم و باید قوی بمونم تا بتونم همه رو نجات بدم ..خوارکییایی که خریده بودم رو داخل یخجال گذاشتم و رفتم لباسای راحتیمو پوشیدم و پیشبندم و بستم تا یه صبحونه مفصل بخورم ..
شروع کردم چینده میز و سوسیس و تخمه مرغ و سرخ کردم ..
بعد از اینک میزو چیندم و نشستم سره میز ولی ..
اشتهایی برای خوردن ندارم ..
معدم درد میکنه ولی ..
میل برای خوردن چیزی و ندارم ..
حتی انگیزه ایی برای ادامه دادن ..
اما این بازی زندگیه که ادمو مجبور به هر کاری میکنه ..
مجبورت میکنه دست به هر کاری بزنی ..تو افکار خودم غرق بودم تا اینک صدای زنگ خونه حواسمو سرجاش برگردوند
از تو ایفون دیدم که لیساس و درو باز کردم ..
رفتم رو مبل و منتظرش شدم تا بیاد ..بالاخرع صدای بسته شدن درو شنیدمو صدای لیسا تنها صدایی بود ک شنیده میشد ..
لیسا : هی دختر ؛ خوبی ؟
نگاهی بهش انداختمو لبخند غمگینی بهش زدم ..امد کنارم نشستو دستشو از پشت سرم رد کردو منم سرمو گذاشتم رو شونش ..
لیسا قراره منم پس بزنه مگ نه ؟
YOU ARE READING
My crazy mafia
Actionجنی وبتون نویس معروفیه که توسط یه گروه مافیایی دزدیده میشه و شرایط برای ادامه زندگیش روز به روز سخت تر میشه.. . . . جنی:اینجا کجاست؟ لیسا:من ازت مراقبت میکنم جنی .. . . . ژانر : اکشن .. عاشقانه .. اسمات .. * * * * #jenlisa .. #blackpink .. #cheasoo...