part 21

476 43 53
                                    


JISOO

سریع از ماشین پیاده شدم و سمت اون چیزی که دیدم، دویدم
خدای من این چیه!!!
روی زانوهام نشستم و خم شدم
یک گربه که به شدت ضعیف شده و درحال لرزیدن بود، بدنش رو برف پوشونده بود،
برف شدیدی هم میبارید
اون هنوز نفس می کشید
پس بغلش کردم و سمت ماشین برگشتم
روی صندلی جلوی ماشین گذاشتمش و از عقب یکی از لباس هام رو برداشتم دورش پیچیدم و بخاری ماشین رو بیشتر کردم
هنوز داشت میلرزید
باید چیکار کنم؟ من باید چیکار کنم؟
ترسیدم از این که اتفاقی واسش بیوفته ترسیدم
افکارم درهم ریخته بود اشکی از گوشه چشمم سرازیر شد
نامردیه چرا با نگاه کردن بهش و چشماش یاد جنی افتادم
سر تا سر وجودم درد میکرد گریه هام تبدیل به هق هق شده و مثل دیوونه ها با هرچیزی که میتونستم فقط سعی در گرم نگه داشتن این پیشی کوچولو کردم
جنی ام الان در این حد ضعیفه ؟
مثل این بچع گربه بی دفاعه ؟
تو این هوای سرد جای گرمو نرم برای خوابیدن داره ؟
با صدای رعد و برق جیغ خفه ای کشیدم و گربه کوچولو رو محکم بغل کردم
یعنی کسی اونجا میدونه جنی از صدای بلند میترسه؟
الان یع..یعنی ج...جنی ترسیده؟
نگران و نگران تر از همیشه عقلم به جایی کشیده نمیشد
گربه کوچولو رو توی بغلم محکم گرفتم تا گرمای بدنم بهش تزریق بشه
.
.
.
بعد گذشته زمان حالا بدنش گرم تر شده بود و لرزی نداشت و چشماش رو آروم بسته بود و خوابیده بود
به آروم روی صندلی گذاشتمش و دورش رو پوشوندم
دستمو روی سرش و بدنش نوازش طوری کشیدم،
بریم پیشی کوچولو نجاتت دادم و ازت مراقبت میکنم اما یک پیشی دیگه ای هست که اون رو هم باید نجات بدم.
.
.
.
کمربند رو بستم و سمت سئول دوباره حرکت کردم
ساعتم رو نگاهی انداختم که  23:30 رو نشون میداد و من پشت چراغ قرمز کوفتی منتظر بودم
تماسی با چان برقرار کردم و ازش خواستم آدرس محل قتل رو واسم پیامک کنه
در این هین بالاخره چراغ سبز شد و سمت آدرسی که چان واسم فرستاده بود حرکت کردم
آژیر رو از کنارم برداشتم و شیشه ماشین رو پایین آوردم و اون رو روی سقف گذاشتم و سرعتم رو بیشتر کردم.

بعد از ده مین بالاخره به اونجا رسیدم
نشانه پلیسم و کلتم رو از داشبورد برداشتم و
نگاهی به پیشی کوچولو کردم که هنوز خوابیده
سمتش خم شدم و بهش گفتم:
هی پیشی کوچولو منتظرم بمون مامی یک کار کوچیک داره انجام بده و زود برگرده ارسو؟
از چیزی نترسیا من مراقبت هستم پس با خیال راحت بخواب
بوسه ریزی روی کله کوچولوش زدم و از ماشین پیاده شدم
کلتم رو به کمر زدم و سمت باری که اونجا قتل رخ داده بود حرکت کردم
نشانم رو به سرباز جلوی ورودی نشان دادم و وارد بار شدم
همه جا رو بوی خون و الکل گرفته بود دستم رو جلوی بینیم گذاشتم و جلو تر رفتم.

چان سمتم دوید و ماسک و دست کشی بهم داد
ماسکم رو زدم و دستکش رو پوشیدم و ازش خواستم توضیحات رو بهم بده

جیسو : خوب تعریف کن همه چیو ببینم اینجا چه خبره
 
بنگچان : اسم مقتول لی جونگ سو 23 ساله از خانواده بزرگ لی که دارای بزرگ ترین هتل سئول هست که با یک ضربه چاقو در ناحیه گردن به قتل رسیده ؛ قبل اینکه به قتل برسه کتک کاری کردن بدنش کبوده و زخمای زیادیی داره
مینو با دیدنه من سمتمون اومد

My crazy mafia Where stories live. Discover now