My crazy mafia

part 24

Jisoo

نیم‌ساعتی میشد رسیده بودیم بار با رزی .

بار بخاطره این اتفاق بسته شده بودو هیچ‌کس رفت و آمدی نداشت، به جز چندتا نگهبان کسی نبود .

نگاهی به سالن خالی انداختم ..

با اینکه تا به حال به این بار نیومده بودم ولی انگار خاطراتی زیادی داره که الان خاموش شده ..
خالی از صدا ..
خالی از نور ..
خالی از آدم ..
پوچه پوچ ..
میزو صندلی هایی که پخش زمین بودن ؛ لیوان هایی که شکسته بودن ..
رده قرمزیه مشروبی که رو زمین ریخته شد بود شیشه الکل هایی‌که افتاد بودن زمین و تیکه تیکه شده بودن و محتوای داخلشون مثل آب رون جاری شده بودن ..

خیلی ساکت بود اما حس میکردم صدای خاطراتو میشنوم ؛ آدما رو میبینم .
آدمای مستی که در حال رقصیدن .. دوستانی دور میزی جم شدن و میخندن .. عاشقانی درحال خوشگذرونی زیر نورهایی کم میرقصیدن و همو میبوسیدن ..

خاطرات دردناکن ..

انگشتی رو زیر گونم حس کردم و به خودم اومدم ..
رزی بود ؛ اشکی که از گونم جاری شده بودو پاک کردو جاشو بوسید .

رزی : هی هی چرا دریای چشمات سرازیر شده بیبی ؟

هیچی گفتمو دستامو دور کمرش حلقه کردم و بغلش کردم ..
اونم بغلم کردو چیزی نگفت .
اگه اون الان پیش من نبود نمیتونستم ادامه بدم ..

بعد از چند دقیقه از بغلش بیرون اومدم ..

جیسو : باید برگردیم دنباله مدرک شاید خودمون بتونیم چیزی رو پیدا کنیم .
رزی : میخوای برگردیم ؟
جیسو : نه خوبم باید پرونده رو ببندم ..
رزی : باشه بیب ..

رفتیم سراغه دره پشتی همونجایی که قتل رخ داده بود ..
دقیقن همون طوری که مقتول روی زمین افتاده بود و مرده بود مثل نقاشی دورشو کشیده بودن ..
دوره اون نقاشی پر از خون هایی بود که خشک شده بود ..

جیسو : بیا بریم دور و برو بچرخیم تا شاید بتونیم دوربینی پیدا کنیم ..
رزی : هوم ، باش .

تا سره کوچه رفتیم و خبری از دوربین نبود ..
فقط یه کوچه کثیف و پر از اشغال بود و موشای فاضلاب بود ..
ناامیدانه برگشتیم جایی که قتل رخ داده بود ..

نگاهی به درو بر انداختم و ماشینی توجهمو جلب کرد ..
رفتم نزدیکش و دیدم ماشین خاک روش نشسته ..
روزی که قتل اتفاق افتاده بود و بیاد اوردم ..
فک کنم این ماشین اون روزم اینجا بود ..

جیسو : به نظرت این ماشین دوربین داره ؟
رزی : بزار یه نگاهی بندازم ..

جلوی ماشین روبه رو در پشتی بار بود ..

رزی : زیر آینه وسط ی دوربین خیلی کوچیک داره ..
جیسو : ایول .. یسس
رزی : پلاکشو میفرستم برا بچه ها تا صاحبشو پیدا کنن و باهاش تماس بگیریم ..
جیسو : اوکی ؛ فقط زودتر این پرونده بستشه تموم بشه تا به پیدا کردن جنی برسم .