My crazy mafia

part 6 ❌

JENNIE

طرفه راسته تخت رو نگا کردم..
سه تا دختر بودن یکی رو مبل تک نفره نشسته بود دو تای دیگه رو دسته های مبل ..
دختر وسطیه !!
این همون دختر غریبس که تو رستوران دیدمش ؛ همون دختره که تو بار صورت جی دی و مشت بارون کرد و منو ب خونم برد همونی که من مریض بودم منو به بیمارستان برد ..
اما من اینجا چی کار میکنم ؟!
با صدایی ک از ته چاه درمیومد گفتم..

جنی : اینجا چه خبره ؟! من کجام ؟؟ تو کی هستی ؟! من چه جوری اومدم اینجا ؟؟
دختره غریبه : هی هی اروم باش .. نیازی نیس بترسی چون من کنارتم کوچولو !!
جنی : من حتی اسمتم نمی دونم ! تو کی هستی ب چه اجازه ای منو اوردی اینجا ؟!
لعنتی ولم کن برم دستامو باز کن عوضی لعنت بهت..

از رو صندلی بلندشو جلوم رو ب رو تخت وایساد ؛ اون یه نیم تنه ی سفید با مارک سلین و ی شورتک لی زخمی پوشیده بود ..

دختره غریبه : مگه نگفتی می خوایی جبران کنی ؟! من ادمه پر توقوییم .. پس بهتره برام جبران کنی !!
جنی: چی منظورت چیه ؟! از جونم چی می خوایی ؟! لطفا بزار برم باهام کاری نداشته باش !!خواهش میکنم هر چقد پول بخوایی بهت میدم فقط ولم کن !!
دختره غریبه: یعنی داری میگی از من پول دار تری ؟! من که بعید می دونم !!بهتر زیاد به خودت فشار نیاری خسته میشی ..من سر حال میخوامت ..

بعد اینکه حرفشو زد ب اون دو تا دختر نگاه کرد .. شبیه فاحشه ها بودن دوتاشونم لباسای خواب سکسی تنشون بود ..
یکی از فاحشه ها جلوم رو به روی دختر رو تخت نشست ..
اون یکی فاحشه اومد سمت من و ککو بزور تو دهنم بست که صدام درنیاد !
من ترسیده بودم اشکام جلو بیناییمو میگرفت..
خدایا من کجام اینا کین میخوام برم خونه..

دختره غریبه : گریه نکن عروسک نگاه کنو یاد بگیر .. ب نظر که باکره میای..!!

اون فاحشه روی تخت جلو من نشسته بود دستشو برد سمت دکمه ی شورتک دخترو اونو باز کرد ..
اونی یکی فاحشه پشت دختر وایسادو اونو از پشت بغل کرد ..
فاحشه ایی ک دکمه شرتکو باز کرده بود اونو ب همراه لباس زیر دختر پایین کشیدو از پاش دراورد ..
سرشو برد جلو پوسی دختر قد بلندو می بوسیدو میمکید ..
دختر‌ک با دستش سر فاحشه رو بیشتر به عضوش نزدیک تر کرد و اون یکی فاحشه دستاشو برد زیر لباسو سوتین ورزشیه دختر و سینه هاشو ماساژ می دادو گردنشو میمکید !!

باورم نمیشه همچین صحنه هایی رو دارم می بینم ..وضعیفته افتضاحی بود ..
نه نه بی شکم من هنوز خوابم اینا همش کابوسه مطمئنم من دارم خواب میبینم..
اشکام بدون توقف پایین میومدن..
سرمو برگدوندم اون دختر با صدای گرفتش اروم اروم ناله میکرد..
اون دو تا فاحشه تا وقتی ک دختر تخلیه نشد به کارشون ادامه دادن ...
با آه بلندی که دختر کشید فهمیدم ب اوج رسید اما هنوز نگاشون نمیکردم ..
این وضعیته فاکی خیلی معذب کننده بود من نیمه برهنه جلو اون سه نفر به تخت بسته شده بودم حتی نمی تونستم تکون بخورم خدایا لطفا همه اینا خواب باشه..