هر دو آرنج دستشونو به لبه پیشخوان تکیه دادن و به جمعیت رو به روشون نگاه کردن.
سوکجین: یه چیزی بزنیم تا یونگی میاد
نامجون: اره موافقم چی میخوری؟
سوکجین: وودکا
سرشو سمت بارمن پشت سرشون چرخوند
نامجون: یه وودکا و یه ویسکی لطفا
بارمن: اوکیه
سوکجین: حالا کجاست چرا نمیاد؟
نامجون: بهش خبر دادم الان میادسفارشاشونو روی پیشخوان گذاشت. هر کدوم شات خودشونو برداشتن و کمی مزه کردن.
سوکجین: اوففف جون او دختره رو ببین
سرشو بالا آورد و با کنجکاوی به پیست نگاه کرد
نامجون: کدوم؟
سوکجین: همون که بوت براق پاشه.. رو بدنش فسفر سبز کشیده
چشماش برق زد و سوتی کشید
نامجون: عجب چیزیه پسر
یونگی: خب به سلامتی واسه کدومتون
با حرف یونگی به خودشون اومدن و بهش نگاه کردن
نامجون: حالا تعیین تکلیف نکنیم بهتره چون راه حل داره
ابروشو بالا انداخت و با شک بهشون نگاه کردیونگی: چه راه حلی؟
با خونسردی گفت
سوکجین: تری سام عزیزم
سرشو سمت سوکجین برگردوند
نامجون: تا حالا با هم تجربشو نداشتیم بنظرم خیلی باحال میشه
سوکجین: سو بریم تو کارش
و یونگی که با چندش به هند حرکات و شیک رفتنشون خیره شده بود
یونگی: ریدم دهنتون آشغالا
با حرص خوردن یونگی خندشونو قورت دادن
سوکجین: بیا بگو تا الان تری سام نرفتییونگی: مگه من شماهام؟
نامجون: نه نیستی ولی سر زندگیم شرط میبندم انجامش دادی
دستاشو بالا آورد
یونگی: خیله خب تسلیم انجامش دادم ولی شما انجامش ندین چون اصلا چیز باحالی نیست
سوکجین: خودمون یه فکری براش میکنیم
یونگی: به چپم... جزوه کو؟
به خودش اومد و جزوهای که روی پیشخوان بود رو برداشت و سمتش گرفت
نامجون: بگو یه دور با دقت بخونه کافیهیونگی: ممنون واقعا.. خیلی به خاطر زبانش استرس داره و حق هم داره چون ضعیفه واسه همین..
وسط حرفش پرید
سوکجین: واسه همین وسط دیت عاشقانه ما زنگ زدی نامجون جزوه زبانشو واسه دوست دخترت بیاره ما هم مجبور شدیم بریم خوابگاه و بعد بیایم کلاب
یونگی: خفه بابا شما رو چه به عاشقانه راستشو بگین کجا بودین
نامجون: سینما
یونگی: و چه فیلمی؟
سوکجین: ترسناک
یونگی: من که گفتم
نامجون: یا مشکلش چیه مگه ترسناک نمیتونه عاشقانه باشهسوکجین: یارو میترسه از ترسش مستقیم میپره رو دیکت
دوباره صورتش تو هم رفت
یونگی: روانیا نگین وسط دیت عاشقانه، بگین وسط سکسمون تو سینما
نامجون: بستگی به دیدگاه خودت داره ولی فیلمش خفن بود
یونگی: اوهوم معلومه... درضمن اون دوست دخترم نیست فقط یه مدته بیشتر باهام حرف میزنه
ضربه ای به کمرش زد که یونگی قدمی به جلو پرت شد
نامجون: دست بجنبون یونگ از دستت میره ها
یونگی: به مشاوره هاتون ایمان دارم
سوکجین: ما دیگه میریم
یونگی: باشه بازم ممنون
دست جینو گرفت و قبل از اینکه خیلی دور بشن رو به یونگی داد زد
نامجون: راستی ممنون که نوشیدنیهامونو حساب میکنی
VOCÊ ESTÁ LENDO
WHAT IF I LOVE YOU? | NAMJIN
Fanficکیم نامجون، کیم سوکجین، مین یونگی، جانگ هوسوک، پارک جیمین، کیم تهیونگ، جئون جونگکوک هفت دوست صمیمی که از دوران راهنمایی سر یه تنبیه رابطشون شروع میشه و هنوز ادامه داره. اونا دوستاییان که قراره تا هشتاد سالگی همچنان با هم بمونن و کورس موتور سواری ت...