ᑭᗩᖇT➂{♡🐍}

2K 379 35
                                    

با رسیدن به ایستگاهی که باید پیاده میشد سریع از اتوبوس خارج شد.

دستی به ماسکش کشید تا مطمئن بشه سرجاشه بعد شروع کرد به راه رفتن تا شرکتی که نمیدونست مال کی هست اصلا...

حتما میگید برای چی ماسک میزنه مگه مریضه؟خب باید بگم نه، برای مریضی ماسک نمیزنه فقط از نگاه خیره‌ی مردم فرار میکنه.
شاید خیلی ها از این نگاه‌ها خوششون بیاد اما این درمورد تهیونگ درونگرا صدق نمیکنه اون به شدت از نگاه مردم بیزار بود!
همین الانش هم بخاطر طرز لباس پوشیدنش که وایب کلاسیک میداد زیادی تو چشم بود.
کلاه فرانسوی قهوه‌ای رنگی که برای کاور کردن موهاش پوشیده بود، کت کرم رنگ بلندش و شالگردن هم رنگش، بافت یقه اسکی سفید رنگ زیرش و یه شلوار رگولار قهوه‌ای رنگ تیره که اونم همرنگ کلاه و کفشش بود
خب کاملا یه استایل فرانسوی و کلاسیک موردعلاقه‌ی تهیونگ.
این استایل زیاد توی کره وایرال نبود و برای همین رهگذرا زیاد به تهیونگ نگاه میکردن .
تهیونگ همین نگاه ها رو هم به زور تحمل میکرد، برای همین نمیخواست چهره و چشماش بیشتر از این براش جلب توجه کنن.

به همین دلیل همیشه موقع بیرون رفتن ماسک میزد و سعی میکرد تا حد ممکن صورت و موهاش رو بپوشونه
و خب با این تیپ راحت تر میتونست وی رو با خودش بیرون ببره درست مثل الان که دور کمرش پیچیده بود و سرش رو یواشکی از لای دکمه های کتش بیرون آورده بود و خیابون رو نگاه میکرد

با رسیدن به شرکت جلوی در ورودی وایستاد و نگاهی به سر در شرکت که با فونت بزرگی نوشته بود HGK انداخت

- فکر کنم شرکت مدلینگ بود ؟
زیر لب زمزمه کرد و وارد شد با دیدن فضای شلوغ شرکت آهی کشید و نگاهی به دور و بر انداخت با ندیدن جیمین سمت گوشه‌ای خلوت رفت گوشیش و درآورد و شماره‌ی پسر و گرفت
- هی پسر کجایی؟
- هیونگ جلوی درم به نفعته زود بیای
- باشه باشه...
گوشی رو قطع کرد و کمی منتظر موند با دیدن جیمین که از آسانسور خارج شد و با دیدنش سمتش اومد اونم به سمتش رفت
- سلام پسر چطوری؟
- خوب نیستم هیونگ دوباره رد شدم
جیمین آهی کشید و با لبخند به تهیونگ نگاه کرد دستی به شونه تهیونگ کشید و لب زد
- اشکال نداره پسر در عوض من برات کلی پیشنهاد کار دارم، اینجارو ببین

گوشیش رو از توی جیبش درآورد و وارد اینستاگرامش شد قسمت دایرکت رفت و پیامای باز نشده رو به تهیونگ نشون داد
تهیونگ با دیدن اون حجم از پیام از طرف پیجایی که تیک آبی داشتن با چشمای گرد شده از تعجب به صورت خندون جیمین نگاه کرد.
جیمین خنده‌ای کرد و با ذوق گفت
- اینا همه از طرف شرکتای مدلینگن همشون تقاضای همکاری داشتن برای مدل شدنت حقوق هاشونم خیلی خوبه ولی الان بحث این نیست

تهیونگ با گیجی نگاه از گوشی گرفت و به قیافه‌ی خندون جیمین داد
- پس چیه؟
- سلام، من مین یونگی هستم
با اومدن مردی به سمتشون و معرفی کردن خودش تهیونگ نگاهی به دست دراز شدش کرد و بعد با تردید دستش رو جلو برد و توی دست مرد گذاشت.
- سلام کیم تهیونگ، خوشبختم
- همچنین
- تهیونگی ایشون رئیس من و یکی از شرکای شرکت HGK هستن برای همین بهت گفتم بیای
تهیونگ با همون قیافه‌ی گیج به جیمین نگاه کرد منظورش رو نمیفهمید.

TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴOù les histoires vivent. Découvrez maintenant